به بیان دیگر، استثناگرایی آمریکا تحمل برآمدن یک ملت و کشوری نوین به عنوان ستاره رهنمون را ندارد چرا که خود یگانه ستاره رهنمون جهان و شهری درخشان بر فراز تپه است. در واقع، استثناییگرایی آمریکایی این باور را که آمریکا مرکز جهان کنونی است را شکل داده و در سیاست خارجی خود استراتژی مهار (Containment) را تقویت میکند. جای شگفتی نیست که کنشهای آمریکا در راستای این ذهنیت شکل میگیرد.
استثناگرایی آمریکایی مبنای سیاست خارجی این کشور را شکل داده و بر رابطه آن بر دیگر کشورها تاثیری کتمانناپذیر گذاشته است. نمودهای آن را میتوان در توسل به زور، مداخله در امور داخلی کشورها و کاربرد روزافزون تحریم دید. آمریکا این اجازه را بخود میدهد که دیگر کشورها را تحریم کند چرا که خود را استثنایی میداند. جای شگفتی نیست که آمریکا نگاهی ابزاری به حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی داشته باشد و از استقلال ترتیبات و رژیمهای بینالمللی بکاهد. آمریکا رسما اعلام میکند که سازمانها و حقوق بینالملل یکی از ابزار موجود برای پیشبرد اهداف منافع ملی این کشور است و حتی این توانایی را دارد که از قراردادها و تعهدات نیز خارج شود. چنین رویهای در سیاست خارجی آمریکا از پیشینهای طولانی برخوردار است. از این رو، بسیاری از کشورها از پیامدهای چنین رفتار آمریکا نگرانی روزافزون دارند. نتیجه پایانی اما اعتمادناپذیری روزافزون به آمریکا در حقوق بینالملل است. جالب آنکه، آمریکا نیز نگرانی میان کشورها سود جسته و از آن به عنوان بهانهای برای خروج از توافقات و تعهدات استفاده میکند. با این حال، آمریکا نیرومندترین قدرت و متنفذترین رهبر جهان کنونی است و نادیدهگرفتن روابط با این ابرقدرت نه سودمند است و نه ممکن. از از آنجا که آمریکا مهمترین دلمشغولی در سیاست کشورهاست، شناخت از آن امریست بنیادین؛ امری که نیازمند درک استثناگرایی آمریکایی است.
@Iran_simorgh