#گفتگو
+ سلام.
من از تراپیستم خوشم میاد. مدت هاست میرم پیشش و کارای درمان من به خوبی داره پیش میره منتها من خیلی اذیتم. اصلا از فکرم بیرون نمیره. از اینکه نمیتونم حتی باهاش دوست شم حالمو بهم میزنه. بنظرتون چیکارکنم یکم کمتر شه این حس؟ به خودشون بگم؟
- با سلام
وقتتون بخیر
اتاق درمان جاییه که افراد احساس امنیت، آرامش ذهنی و چندی حمایت را تجربه میکنند و خب بالطبع با توجه به دنیای وحشی بیرون و مملو از قضاوت ما احتمالاً شیفته حضور فردی همدل و مکانی مملو از شفقت خواهیم شد. در اینجا ممکن است فردی که روبهروی ما نشسته، تداعیگر تمام زخمها و آسیبهای کودکی ما از فرد والد باشد و انعکاسی از خلاءهایی که سالهاست پر نشده است. یعنی ما در اینجا شیفته درمانگر نیستیم، بلکه شیفته نیازهای برآورده نشده خودمان هستیم که در حال ترمیم هستند و تصورمان این است که دیگری را دوست داریم اما همواره به دنبال این بودهایم که مانند او با ما در زندگی رفتار شود.
درمانگر در این قسمت بعد از اینکه متوجه علاقه درمانجو میشود یا میتواند او را ارجاع دهد یا میتواند با پیگیری این موضوع که در روانکاوی به آن انتقال گفته میشود به درونیات درمانجو پی ببرد و او را متوجه احساسات و آرزوهای ناهشیار خود سازد که از روابط او با والد سرچشمه گرفته است. شما میتوانید این موضوع را با درمانگرتان در میان بگذارید.
درمانگر حرفهای وارد رابطه با درمانجویانش نخواهد شد و مراقب احساسات و نیازهایش در اتاق درمان هست.