🔺ده سال بعد: ملاحظات مقدماتی بر ترجمهٔ فارسی مقالهٔ «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟»
🟣 مقدمهٔ اختصاصی نیکلای ساینای برای خوانندگان فارسیزبان انعکاس
هنگامی که فهمیدم انعکاس در حال آماده کردن ترجمهٔ فارسی مقالهٔ ۲۰۱۴ من «رسمالخط قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» برای انتشار است، بسیار مفتخر و خوشحال شدم. هنوز ارتباط و گفتگو بین دانشجویان و قرآنپژوهان مستقر در جهان اسلام از یک سو و دانشجویان و قرآنپژوهان مستقر در اروپا و آمریکای شمالی از سوی دیگر بسیار کم است. بدیهی است ترجمهها راهی عالی برای تغییر تدریجی این وضعیتاند و من از همهٔ کسانی که برای ارائهٔ مقالهٔ من به فارسی زحمت کشیدهاند سپاسگزارم.
مقالهٔ بازنشر شده در اینجا البته دیگر به طور کامل وضعیت فعلی بحثهای دانشگاهی در این موضوع را منعکس نمیکند. البته ادعای اصلی من —یعنی اینکه رسم استاندارد قرآن تا حدود ۳۰ هجری به وجود آمد و عثمان آن را به عنوان متن استاندارد اعلام کرد— همچنان مورد اتفاق اکثر قرآنپژوهانی است که به زبانهای انگلیسی، فرانسوی یا آلمانی مینویسند؛ اما در دههٔ گذشته کارهای مهم بیشتری در مورد نسخههای خطی متقدم قرآن و نخستین روایتهای مکتوب قرآن، سنتهای قرائت قرآن، و پیامدهای رسمالخط تثبیتشدهٔ قرآن برای فهم ویژگیهای زبانی عربی قرآنی انجام شده است. برای مثال، مارین فانپوتن نحوهٔ املای عبارت «نعمة/نعمت الله» را در چهارده نسخۀ خطی متقدم قرآن بررسی کرده و دریافته است که استفادهٔ یکپارچهٔ آنها از «
ت» یا «
ة» در جاهای یکسانی از متن، دلالت بر این دارد که همهٔ این نسخهها از یک کهنالگوی مکتوب نشأت گرفتهاند (نک. فانپوتن،
«"نعمة/نعمت الله" به مثابۀ شاهدی برای یک نسخۀ اولیه عثمانی مکتوب»). به طور کلی، حتی در پرتو آثار جدیدتر، من همچنان اکثر استدلالهای ارائه شده در مقالۀ ۲۰۱۴ خود را معتبر میدانم؛ از جمله تلاشم برای نشان دادن اینکه برخی ویژگیهای درونی قرآن به راحتی با این فرضیه سازگار نیست که متن قرآن در اواخر سلطنت عبدالملک تثبیت شده باشد. اما چنانکه در مقالهٔ ۲۰۱۴ هم گفتم، این نکته را نیز میافزایم که پژوهش تاریخی نمیتواند این فرضیه را رد کند که ممکن است برخی اصلاحات و اضافات در متن قرآن در حوالی دههٔ اول پس از مرگ پیامبر انجام شده باشد. (مثلاً در این باره نک: ساینای،
اصطلاحات کلیدی قرآن). شایسته ذکر است که «نمیتوان رد کرد» به این معناست که من مطمئن نیستم که بتوان برای این ایده، استدلال ایجابی ارائه کرد؛ [تنها] میتوان گفت «الله اعلم».
مطمئناً رواست که بگویم مقالهٔ من همه را قانع نکرده است. همانطور که من در مقالهٔ در حال انتشارم —که از جهات خاصی دنبالهٔ مقاله حاضر است— با جزئیات بیشتر بحث خواهم کرد (ساینای، «فیل مسیحی در اتاق مکی»، در حال انتشار)، محققانی مانند استیون شومیکر همچنان معتقدند که متن استاندارد قرآن احتمالاً در زمان عبدالملک مدوّن و منتشر شده و بسیاری از محتوای آن بازتاب کلمهبهکلمهٔ پیامهای محمد در نخستین دهههای [دعوت او] نیست. تکنگاری اخیر شومیکر با عنوان
تکوین قرآن، تلاشی جامع برای بازگو کردن ایدهٔ تاریخگذاری قرآن در دورهٔ امویان است که برخی جاهایش در گفتوگوی صریح با مقالهٔ حاضر است. اگرچه اینجا جای پرداختن به جزئیات نیست، اما همچنان معتقدم که الگوی شومیکر مشکلات عمدهای را به دنبال دارد؛ بدین معنا که چارچوب تبیینیای که این الگو برای پیدایی قرآن فراهم میآورد به اندازهٔ سناریوی سنتی رضایتبخش نیست؛ بر اساس سناریوی سنتی، متن قرآن عمدتاً پیش از دورهٔ فتوحات در مکه و مدینه ابلاغ شده بود و تا حدود ۳۰ هجری یکسانسازی شد. (به ویژه برای اشکالاتی که به شومیکر و دیگرانی که به طور کلی با او موافقاند شدهاند، نک. ساینای، «فیل مسیحی در اتاق مکی»، در حال انتشار و لیتل، «در دفاع از رسمیسازی عثمانی»، در حال انتشار.)
با این حال، به همان اندازه مهم است که تأکید کنیم اصولاً پژوهش تاریخی صرفاً میتواند تقریبی باشد و جنبههایی از مدل سنتی پیدایی قرآن وجود دارد که دستکم ناهنجاری جزئی در تبیین ایجاد میکند. با توجه به عدم قطعیت موجود در هر بازسازی تاریخی، مناسب است در مورد پژوهشهایی که پیشنهاد میکنند مفروضات تاریخیِ عموماً پذیرفتهشده را تحت بررسی انتقادی قرار دهند، ذهنی باز داشته باشیم. حتی اگر در نهایت معلوم شود که مفروضات مورد بحث همچنان معتبرند، این احتمال وجود دارد که در پی این بحث، بینش تاریخی ما به نحوی پیشرفت کرده باشد. بنابراین من این اتهام را رد میکنم که آثاری که جنبههای روایت استاندارد ظهور قرآن را زیر سؤال میبرند، لزوماً چیزی بیش از حملاتی با انگیزههای جدلی علیه اعتقادات عمیق اسلامی نباشند.
🔵 برای مطالعهٔ متن اصلی این مقدمه به همراه اطلاعات کتابشناسی منابع مورد ارجاع، به فایل ترجمهٔ مقاله رجوع کنید.
@inekas