✅ [طوفان] پسِ پشت، چیزی به جای نمیگذاشت مگر مرگ
چونانکه جنگی بیپایان
و برادر، برادر خویش نمیتوانست دید
و مردمان خویشتن از آسمان پنهان میداشتند
و حتی خدایان از غلطیدن سهمناک سیلاب در هراس شدند...
و [خداوند] ایشتار به ضجه فریاد میکرد، چونانکه زنی به زاییدن کودکی
آری ملکه خدایان زاری میکرد و به صدای گریه آلود چنین میگفت:
افسوس! همهی انتظار باستان به گِل مبدل شده است
چرا که در جمع خدایان نفرینی بر لب راندم
مرا چه افتاد که این پلیدی برخواندم؟
به جان مردم خویش تباهی تقدیر کردم
و من همان بودم که این خلق را زندگانی بدادم...
خدایان اعظم بهشت و جهنم همراه او بگریستند
آری خدایان با سرهای فرو افتاده به سوگ نشستند
و لبانشان خشکیده بود
شش روز و هفت شب سپری شد
سیل و طوفان همچنان به خشم بود...
و دریا آرام یافت و طوفان خشم سیل فرونشست
من در آسمان نگریستم و در آن آرامش یافتم.
و به چشم خود دیدم که مردمان در خاک شده بودند...
و من به سجده در آمدم و گریستم.
و اشکها بر چهرهام فرو غلطیدند...
... و کوه کشتی را سخت نگه میداشت... پس همه درها را به چهار جهت گشودم...
و هفت بار و باز هفت بار کاسه [غذا] برای پیشکشی [به درگاه خدایان] آماده کردم...
و [خدایان] چون مگسانی بر گرد این پیشکشی گرد آمدند.
آنگاه ایشتار، خدابانوی اعظم درآمد
گلوبندی که [خداوند] آنو به خشنودی او مهیا کرده بود فراز آورد [و نشان داد]
و گفت ای خدایانی که در اینجا گرد آمدهاید
آنچنان که این گلوبند لاجوردین را بر گردن خویش هرگز از یاد نمیبرم
این روزها را همیشه در خاطرم خواهم داشت و هیچگاه فراموش نمیکنم.
📗 گیلگمش، ترجمه از بابلی به عربی طه باقر، ترجمه به فارسی مهدی مقصودی
.
🌍چشم انداز تاریخ
🌍 @history_perspective