چامه‌های ناگهان.

Channel
Logo of the Telegram channel چامه‌های ناگهان.
@harfbezanrefighPromote
889
subscribers
راستش نویسنده‌ی نوشته‌های بدون نامِ اینجا منم؛ پس فروارد خیلی بهتر از کپی کردنه. خیالِ هم‌صحبتی اگر بود: https://t.center/HidenChat_Bot?start=2140713340 «این شعرها، ناگهانی‌اند. حادثه‌اند، حادثه.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حالا فکر می‌کنم که تا قبل از امشب، دردِ زندگی بزرگسالی رو با این عمق و شدت احساس نکرده بودم.
چامه‌های ناگهان.
Photo
روز آخر ترم هفت و پنچرگیری. یویو.
یه پنچرگیری انجام نداده بودیم که به لطف دانشگاه قفلش باز شد.
باید یه یادگاری از این دی ماه پرحادثه اینجا بمونه.
و بهار همه‌ی فصل‌های من بودی
تو بهار همه‌ی دفترچه‌هایی
که چیزی درشان ننوشتم.
بگذار پاسخ دهم
همچنان که دوستانه می‌گریم.
هرچه بلور است
به فصلِ پیش بسپاریم.
بگذار تا با رنگ‌های تنت
دوست بدارمت
عریان شو زیر آبشارهای خورشید
حتی انگشترت را
در صدای آن‌ها پرتاب کن
که می‌خواهند به ما چیزی را جز این که هست
بباورانند.
تو را با رنگ گل‌های به
با رنگ‌های بلوط
تو را دوست خواهم داشت.
بنفشِ تند، از آن زنبق‌هاست.

«بیژن الهی.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
معشوقِ من
گویی ز نسل‌های فراموش گشته است
گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمینِ سواری‌ست
گویی که بربری
در برق پرطراوت دندان‌هایش
مجذوب خون گرمِ شکاری‌ست.

«فروغ فرخزاد.»
حالا خداروشکر که داریوش هست.
چامه‌های ناگهان.
محمدرضا شجریان – اگر دستم رسد روزی.
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه برهم نِه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته‌ست دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم


فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی، رفیق سست پیمانم


مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هرکه در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم!

«سعدی.»
با من خوب بود
با او خوب بودم
اما درها و پنجره‌هایمان
بسته ماندند
مبادا یکدیگر را ببوییم!

«هرتا مولر.»
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily