View in Telegram
شیرینی منیرساز این شیرینی‌ها رو همکارم منیر روز پنجشنبه برام آورده بود مدرسه. البته بیشتر از این بودن و اگه در شرایط عادی بود همون‌روز یه عکس قشنگ کنار چایی یا قهوه می‌انداختم و محض تشکر برای منیر می‌فرستادم ولی همونطور که گفتم از پنج‌شنبه مریض شده بودم و حوصله شیرینی و عکس نداشتم. ماجراشم این بود که چهارشنبه که دانش‌آموزا رو‌ برده بودیم بازدید دانشگاه، من و منیر توی مسیر کنار هم نشستیم و صحبتمون خیلی گل انداخت و هر دومون به وجد اومدیم که عجب همکار خفنی دارم. پنجشنبه توی کلاس بودم که منیر دور از چشم بقیه همکارا اومد جلوی کلاسم برام یه ظرف شیرینی از توی کیفش درآورد و گفت ببر خونه به کسی هم نگو. از اون روز تا الان این پنج تا موندن که وقتی آوردم توی بشقاب چیدم بخوریم سریع عکسی ساده انداختم که بتونم داستان منیر رو شروع کنم. با اینکه حالم خوب نبود و نه تنها از مریضی دچار ضعف بودم بلکه از بس کارهای متعددی برای انجام داشتم از نگرانی می‌لرزیدم که نکنه نتونم تمومشون کنم. و چنین حالی برام عجیب و بی‌سابقه بود و نفهمیدم از آثار مریضیه یا پیری. داستان منیر ادامه داره. 🤍۳/۸/۱۵ #روزنگار https://t.center/hanieholiaie5
Telegram Center
Telegram Center
Channel