View in Telegram
کانون همیاران سلامت روان دانشگاه بجنورد🌱
📎قلعه حیوانات #‌پارت‌‌_‌12 • خانم جونز از پنجره خانه با دیدن این اتفاقات چمدانش را بست و یواشکی از خانه خارج شد . موزز هم چون اوضاع را آشفته دید غارغار کنان به دنبال زن رفت. حیوانات که خانواده جونز و کارگران را از محیط خانه شان دور کرده بودند ، دروازه ی…
📎قلعه حیوانات
#‌پارت‌_‌13

به مزرعه باغ میوه ،طویله ، یونجه زار و قسمتی از جنگل سرک می کشیدند حتی خودشان هم باور نمی کردند .
آن ها به خانه آقای جونز که در جنگل بود
نزدیک شدند اما احساس می کردند که او هنوز در خانه اش است و می ترسیدند به داخل بروند ولی اسنوبال و ناپلئون با شانه خود محکم به در کوبیدند تا در باز شد همه حیوانات آهسته وارد خانه شدند و به تمام اتاق ها سرک کشیدند آن ها اولین بار بود که خانه ای با تمام امکانات می دیدند و در گوش هم درباره مبلمان زیبا ، گلدان های گران قیمت ، تابلوهای نفیس که عکس ملکه ویکتوریا بود حرف میزدند.
آن ها یک مرتبه متوجه شدند مالی در کنارشان نیست وقتی به دنبالش رفتند دیدند او در اتاق خانم جونز روبان قرمزی را برداشته روی یال خود انداخته و از خودش راضی بود ولی حیوانات دیگر کار او را سرزنش کردند.
آن ها در آشپزخانه چند تکه از گوشت خوک که ﴿ نمک سود ﴾ شده بود را بیرون آوردند و با احترام زیر درختی دفن کردند .
باکسر خود را به کنار آشپزخانه رساند و بشکه بزرگ نوشیدنی را محکم لگد زد .
نوشیدنی به زمین ریخت و همه خوشحال شدند و تصمیم گرفتند که خانه آقای جونز را به موزه تبدیل کنند و هیچ حیوانی آنجا زندگی نکند .
حیوانات صبحانه شان را خوردند ، اسنوبال و ناپلئون از این دورهمی استفاده کرده و کمی برای آن ها صحبت کردند .
این طور گفتند : الان ساعت شش و نیم صبح است و امروز خیلی کار داریم باید در مزرعه یونجه ها را درو کنیم و کار دیگری هم هست که از همه مهم تر است.
خوک ها گفتند : ما در مدت سه ماه از روی کتاب های کهنه بچه های آقای جونز که در سطل زباله بود ، خواندن و نوشتن را یاد گرفتیم .
ناپلئون از دوستان خواست که یک قوطی رنگ سیاه و قوطی رنگ سفید را بیاورند و همه را به سمت دروازه پنج کلونی که نزدیک جاده اصلی بود برد.

.. کاری از همیاران مرکز مشاوره دانشگاه بجنورد ..

https://t.center/hamyaran_ub
Telegram Center
Telegram Center
Channel