📎قلعه حیوانات#پارت_12
• خانم جونز از پنجره خانه با دیدن این اتفاقات چمدانش را بست و یواشکی از خانه خارج شد .
موزز هم چون اوضاع را آشفته دید غارغار کنان به دنبال زن رفت.
حیوانات که خانواده جونز و کارگران را از محیط خانه شان دور کرده بودند ، دروازه ی بزرگ پنج کلونی را با سروصدا پشت سر آنها بستند و اینگونه شد که آنها توانستند انقلابی بوجود آورند که موفق شدند جونز را تبعید کرده و مزرعه مانر را مال خود کنند .
حیوانات در وهله اول باورشان نمیشد که چه کار بزرگی انجام داده اند .
آن ها برای اطمینان از اینکه دیگر کسی در اطراف مخفی نشده باشد چهار نعل به دور مزرعه تاختند آنها رفتند تا همه ی وسایلی را که جونز با آن حیوانات را شکنجه میداد مثل افسار و پوزه بند ، چاقوهای بزرگی که با آن بره ها و خوک ها را عقیم می کرد ، شلاق ها ، توبره ها و زین ها را داخل چاه انداختند همه حیوانات خیلی خوشحال بودند .
اسنوبال روبان هایی را که با آن دم اسب ها را در روزهای بازار تزیین می کردند در آتش انداخت و گفت : این روبان ها حیوانات را محدود می کند و باید همه حیوانات برهنه باشند .
باکسر وقتی این حرف را شنید کلاه حصیری خود را که در تابستان از او در مقابل پشه ها محافظت میشد را در آتش انداخت در زمان کوتاه همه چیزهای بد از جونز را در آتش ریختند.
ناپلئون همه حیوانات را به طویله برد و به هر کدام دوبرابر قبل و به سگ ها دو تا بیسکوییت داد .
حیوانات با هم هفت مرتبه سرود حیوانات انگلیس را از ابتدا تا انتها خواندند و بعد برای خواب آماده شدند ، خوابی که قبل از آن هرگز در خواب هم ندیده بودند .
همه حیوانات مثل هر روز زود از خواب بیدار شدند و یاد اتفاقات شب قبل افتادند با سرعت خود را به چراگاه رساندند در آنجا به تپه کوچکی رفتند و مزرعه کوچکشان را دیدند .
آن ها باورشان نمیشد که این مزرعه متعلق به خودشان است از خوشحالی میدویدند و می چرخیدند و علف های تازه می خوردند کمی بعد به مزرعه برگشتند و طوری به اطراف نگاه می کردند که قبلاً ندیده بودند انکار املاک خودشان بود .
.. کاری از همیاران مرکز مشاوره دانشگاه بجنورد ..https://t.center/hamyaran_ub