📎قلعه حیوانات#پارت_11
• همیشه در جلسات سری حاضر بودند و رهبر گروه سرود حیوانات انگلیس بودند.
بر خلاف تصور حیوانات ، انقلاب خیلی زودتر و راحت تر از آنچه فکر می کردند اتفاق افتاد .
آقای جونز ارباب سنگ دل مزرعه که کشاورز کارآمدی بود، به زودی با مشکلی مواجه شد او در یک دعوای حقوقی محکوم به جریمه سنگینی شد و روحیه خود را از دست داد .
او بخاطر افسردگی مِی می نوشید و روزها بر صندلی چوبی دسته داری لم میداد و گاهی روزنامه می خواند.
گاهی تکه نانی را در نوشیدنی خیس می کرد و به موزز می داد .
خدمتکاران از وضعیت او سوء استفاده می کردند و علف های هرزه را کوتاه نمی کردند پرچین ها نیاز به تعمیر داشت و از همه مهم تر حیوانات نیمه گرسنه بودند.
ماه ژوئن فرا رسید و یونجه ها آماده برای درو کردن بودند.
یکی از شب های تابستان ، در یک شب شنبه آقای جونز مثل همیشه به ولینگدون رفت و در کافه شیر سرخ تا ظهر یک شنبه ماند .
کارگرها صبح زود شیر گاوها را دوشیدند و بدون غذا دادن به حیوانات به دنبال شکار خرگوش رفتند .
آقای جونز بعد از آمدن به خانه روزنامه ای برداشت و روی نیمکت در اتاق پذیرایی نشست .
بنابراین حیوانات بدون علوفه تا شب ماندند همه حیوانات تشنه و گرسنه بودند .
کره اسب ها گریه میکردند و مادرانشان بی تاب بودند. یکی از گاوها درب انبار علوفه را با شاخ خود شکست و همه حیوانات مشغول خوردن شدند.
آقای جونز بعد از شنیدن صدای در انبار همراه چند کارگر با شلاقی در دست مقابل آنها ظاهر شد .
او شلاقش را بالا برد اما قبل از اینکه تکانی به خود بدهد حیوانات طاقت نیاوردند و به آن ها حمله کردند و با شاخ و لگد به جان آن ها افتادند.
جونز و بقیه تا الان چنین رفتاری از حیوانات ندیده بودند پس از چند لحظه از آنجا فرار کردند و خود را به جاده خاکی رساندند و با سرعت می دویدند.
.. کاری از همیاران مرکز مشاوره دانشگاه بجنورد ..https://t.center/hamyaran_ub