View in Telegram
شیرینی رو‌ٔیا، تلخیِ واقعیت (۲) هیچ می‌دانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟ زانکه بر این پرده تاریک این خاموشی نزدیک آنچه می‌خواهم نمی‌بینم و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم (محمدرضا شفیعی کدکنی) اگر ما آنچه می‌خواهیم نمی‌بینیم، و آنچه می‌بینیم نمی‌خواهیم، اگر در سایشی مدام بین خواستن و واقعیت، پیوسته از خود می‌کاهیم و می‌گریزیم، آیا اشکالش در ما نیست که بین تصویر مطلوب و واقعیتمان فاصله‌ای فراوان وجود دارد؟ آیا این بدیهی نخواهد بود که در این فاصله، پرده تاریک شود و خاموشی نزدیک؟ چرا باید این فاصله این‌قدر فاحش باشد؟ به تصویرهای مطلوب برگردیم. این تصویرها از کجا می‌آیند؟ از خیال‌‌های متصل به واقعیت یا خیال‌های آسمانی و رها از زمین؟ خیال یکی از ارزشمندترین دارایی‌های وجودی و ذهنیِ ماست. بنابر تحلیل بسیاری از فیلسوفان نام‌آشنا و تجربه‌گرا، مواد خیال از ادراک‌های ساده می‌آیند. ادراک‌های ساده‌ی ما واحد واحد و آجر آجر در انبار ذهن ما تلمبار می‌شوند و در وقت لزوم، به کارِ تولید خیال می‌آیند. در این روند خیال‌های پیچیده و عمیق و شاعرانه، در رابطه‌ای پیچیده، بیش از همه با ادراک‌های سادهٔ اولیه ارتباط دارند. اگر این‌گونه است و خیال مواد خام خود را از واقعیت می‌گیرد، چرا باید تصویرهای مطلوب ما از واقعیت فاصلهٔ فاحش بگیرند؟ اگر ما زندگی و خیال را بریده از شناخت دقیق واقعیت و محدودیت‌هایش، یکسره به رؤیا و خیالِ گریزپا بسپاریم، او می‌دود و ما می‌دویم! اگر شناخت واقع‌گرایانه و سرد از محیط پیرامونی مبنای زندگی و طرح‌های ما نباشد، او می‌رود و ما می‌رویم! اگر تجربه‌های تکراریِ تاریخی را نشناسیم و وقایع برایمان یکسره تازه به نظر بیایند، اگر در دام تصویرهای رو‌ٔیایی یا شاعرانه، به‌ویژه آرمانشهرهای دوردست در تاریخ و جغرافیا، بیفتیم، همیشه با دلی پراندوه و زبانی پُرناله و سری پرحسرت در نگاه به ایده‌آل‌ها، به جهان نگاه می‌کنیم؛ همان کاستنِ پیوسته از خود به روایت شاعرانهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تاریخ معاصر ملت‌های استعمارزده و محروم‌تر مانده، مالامال از این حسرت‌ها و اندوه‌های مخرب است. در نقطهٔ مقابل باید مدام به خیال و آرمان‌ها یادآور شویم که پایمان روی زمین است. همین زمین، همین خاک، و نه آن زمین مطلوب و مقصود و آرمانی. باید به آرمان‌ها و خیال‌ها بگوییم شما بمانید، قصه بسازید، شعر بگویید، انتزاع کنید، بیافرینید، ولی به خاطر داشته باشید که چتر واقعیت بالای سر ماست. که واقعیت بیرونی لزوماً با آرزوها و آرمان‌های ما هماهنگ نمی‌شود. واقعیت بیرونی پیچیده و در عین حال، مقید به قواعد است. پا از دایره‌ٔ محاسبه و قاعده بیرون نمی‌گذارد و با لرزش‌های خیال‌انگیز، نمی‌لرزد. دلرباست، پرنکته است، عبرت‌انگیز است، اما سفت‌تر از سفت است. تا این چرخش معرفتی در ما صورت نگیرد و تا ما با سرهای پر از فتنه و خیال، پا روی زمین واقعیت نگذاریم و محدودیت‌ها را جدی نگیریم، واقعیتمان نه‌تنها تکانی نمی‌خورد، که پیوسته دچار فرسودگی و افسردگی‌های ذهنی می‌شویم. یادمان نرود که در هپروت‌بودن، نامش امیدواری نیست. امید معطوف و گشوده به آینده است، اما نه آینده‌ای بی‌قاعده و بی‌در و دروازه. قاعده‌ها به‌ندرت و به‌ندرت شاید بشکنند. زندگی را نباید به شاید و اما گره زد. در این باره: شیرینی رؤیا، تلخیِ واقعیت (۱) #تاملات @Hamesh1
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily