View in Telegram
طرح بحث: چه کسی «متخصص» اقتصاد است؟ حدس می‌زنم با تحولات اخیر در کشور، بحث‌های مربوط «تخصص» و لزوم ارجاع به «متخصصان» رونق بیش‌تری بگیرد. ولی به طور مشخص در حوزه اقتصاد چه کسی را می‌توان متخصص (Expert) به شمار آورد که دانشی فراتر از یک فرد عادی کتاب‌خوانده دارد؟ به عنوان چارچوبی برای طرح بحث در حوزه وسیع اجتماعی، کتاب «مرگ تخصص» تام نیکولز - که به فارسی هم ترجمه شده و مورد اقبال هم گرفته است -، می‌تواند مفید باشد. به اقتصاد برگردیم. اکثر مخاطبان این مطلب احتمالا مطالعات منظم، تخصصی یا شاید موردی در مورد اقتصاد دارند ولی احتمالا خود را متخصص به شمار نمی‌آورند. حتی کسانی که رشته تخصصی‌شان یکی دو حوزه از اقتصاد (مثلا اقتصاد بهداشت یا اقتصادسنجی) است، ممکن است بنابر علاقه شخصی، گاهی ادبیات موضوع را در حوزه‌های دیگری از اقتصاد (مثلا اقتصاد مسکن یا اقتصاد کلان) هم دنبال کنند. ولی ما حتی به گروه دوم، یعنی کسانی که تحصیلات تکمیلی اقتصاد دارند - هم «متخصص» آن حوزه‌های جانبی نمی‌گوییم. پس متخصص کیست؟ به نظرم می‌رسد برای تعریف تخصص، خوب است هرمی از دانش، تجربه و مهارت‌ها را تعریف کنیم: ۱) مهارت سطح صفر: دانستن کلیات ادبیات، اصطلاحات فنی و نظریات کلیدی مورد قبول اکثریت متخصصان. مثلا حوزه تجارت و اقتصاد بین‌الملل را در نظر بگیریم. مهارت سطح صفر اشاره به دانستن سوالات کلیدی این حوزه (مثلا تعادل ناشی از تجارت)، درک درست مفاهیم کلیدی (مثل مزیت نسبی) و نظریات و مدل‌های اصلی (مثلا ریکاردو، هکشر-اولین، ملیتز، کروگمن و ...) است. مرور نظام‌مند ادبیات روز، قابلیت دسته‌بندی نظریات و ابزارها، دانستن مرز دانش و صورت‌بندی درست بحث‌های روز ادبیات یک قدم مهم برای کسب این سطح مقدماتی از تخصص است. ۲) مهارت سطح یک: درک تابع عرضه و تقاضا به صورت تخصصی در آن حوزه خاص: یک شرط لازم (ولی نه کافی) برای متخصص بودن در یک حوزه خاص اقتصاد، توانایی تشریح تابع عرضه و تابع تقاضا در آن بازار خاص و شهودهای ناشی از تعادل عرضه و تقاضا و اثر اصطکاک‌ها روی این این تعادل است. هر چند که هر اقتصادخوانده‌ای تابع عرضه و تقاضا را به طور عمومی می‌شناسد ولی این توابع در زیربخش‌های تخصصی جزییات رفتاری خاص خودشان را دارند. مثلا تابع عرضه و تقاضای نیروی کار ریزه‌کاری‌های فراوانی دارد که با تابع عرضه/تقاضای پول یا انرژی متفاوت است. سر و کله زدن با مدل‌های تئوری و درک درست عناصری که این دو تابع را جا به جا می‌کنند، یک قدم مهم برای نزدیک ‌شدن به تخصص است. ۳) مهارت سطح دوم: درک جزییات نهادی/فناوری با لنز اقتصادی: تابع عرضه و تقاضا یک نمایش مجرد از نیروی اقتصادی در آن حوزه را به ما نشان می‌دهند ولی اصطکاک‌ها و پویایی‌ها این توابع عمدتا از طریق درک جزییات و ریزه‌کاری‌های حقوقی، نهادی و حتی فیزیکی ممکن است. یک متخصص نیروی کار باید زمان زیادی برای درک قانون کار، مقررات اخراج، نظام بازنشستگی، بیمه بیکاری، ابزارهای کاریابی، آموزش حرفه‌ای، نظام مهاجرت و ... صرف کند تا درک درستی از مدل‌سازی بازار کار در یک کشور خاص داشته باشد. در کشورهای Common Law، یک منبع کلیدی برای بروز بودن، مطالعه آرای دادگاه‌ها (خصوصا دیوان عالی) در حوزه‌های مرتبط است. ۴) مهارت سطح سه: درگیر شدن با داده‌ها: یک خط تمایز مهم بین متخصصان و «علاقه‌مندان»، سر و کله‌زدن متخصصان با جزییات فنی و به اصطلاح فرنگی‌ها کثیف کردن دست‌ها از طریق کار دست اول با متغیرهای اقتصادی است. یک مصداق مهم این مرحله، آشنایی با داده‌های مهم آن حوزه (مثلا بودجه خانوار یا داده‌های اقتصاد کلان)، درک رفتار و محدودیت‌های داده، اجرای آزمون‌ها و تخمین‌های آماری و اقتصادسنجی و استخراج روندها و هم‌بستگی‌های کلیدی است. صرف وقت با داده‌های کلیدی، شهودهای درستی در مورد اندازه متغیرها و پویایی آن‌ها به متخصص می‌دهد که «علاقه‌مندان» ممکن است در مورد آن خطا کنند. ۵) مهارت سطح ۴: تولید نتایج جدید: در آیتم قبلی صرفا به «همبستگی» بین داده‌ها اشاره کردیم. یک متخصص واقعی، توانایی‌‌های علمی مثل تحلیل روابط علیتی (Causal) بین متغیرها، پیش‌نهاد و آزمون فرضیه‌های جدید، نقد و بسط نتایج قبلی در ادبیات، پیش‌نهاد مدل‌های تئوریک جدید و کالیبره کردن مدل‌های ساختاری را دارد. مجددا، یک فرق بین «متخصص» و «علاقه‌مند» این است که متخصص قادر است بین هم‌بستگی صرف و روابط علیتی محتمل بین متغیرها تفاوت بگذارد و مشاهدات سطحی از داده که ممکن است رهزن فکر کردن دقیق باشد را نقد کند. خروجی این مرحله معمولا از طریق انتشار مقاله در مجلات تخصصی جدی قابل آزمون است. ادامه مطلب ...
Telegram Center
Telegram Center
Channel