👆
گویا در نگاه خجستۀ او، هفتادوپنج درصد این اعتنا، به مادر برمیگشت و بیستوپنج فیصد باقیماندۀ آن به پدر و اینجا شما بهجای مادر بگذارید «زن» و بهجای پدر بگذارید «مرد». او همان کسی بود که دقیقاً در زمانیکه زنان زندهبهگور میشدند، او اساسیترین طرحها و پلانهای خود را با همسرانش در میان مینهاد و از آنان برای برنامههای خود نظرخواهی میکرد و سپس بر اساس نظر آنان نیز عمل میکرد. او همان کسی بود که در روزگاری که اگر دختری در خانۀ کسی به دنیا میآمد، چهرۀ آن شخص از کثرت اندوه و خشم سیاه و کبود میشد، (6) او در همان زمان میگفت: اگر کسی دو یا سه دختر / خواهر را تربیت کند و آنان را به بالندگی برساند، به بهشت داخل میشود. (7) او همان کسی بود که در روزگاری که زن بودن، جرمی مُسلّم بود، او پای زنان را در تمام عرصههای دینی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی گشود. پیشتر از آمدن او، زن بهحیث انسانی عاقل و ممیز و صاحباختیار شناخته نمیشد، اما زمانیکه او تشریف آورد و جهانبینی خود را برای مردم معرفی کرد، تمام عرصهها را برای زنان باز کرد، از مسجد تا بازار از بازار تا میدان جنگ و از میدان جنگ تا عرصههای رهبری و مدیریت کلانمسئولیتهای جامعۀ مسلمانان.
او همان رهبر خِردمند و عالیمرتبتی بود که روزگاری که بنای کار بر باداری و سالاری بود، او در کنار بردگان نشست و به همۀ عالم و آدم با صدای بلند اعلان کرد که هیچکس بر دیگری هیچگونه فضیلت و برتری ندارد مگر به پرهیزگاری و اخلاقمداری. (8)
در زیر چتر اعتنای او، همانسان که ابوبکر قریشی و علی هاشمی جای میگرفت، سلمان فارسی و صهیب رومی و بلال حبشی نیز جای میگرفت. در آن جمع نه کسی از جهت نسل و طبقه و طایفه و قبیلۀ خود فراتر مینشست و نه هم کسی فروتر. همه در یک ردیف بودند و ملاک برتری و بهتری در بیان آنان، تقوا و اخلاق و اندیشه و فضیلت و معرفت بود.
او همان شخصیت گرانقدری بود که با آمدنش، فواصل طبقاتی را از میان برداشت و بنای جامعه را بر اصل اصیل انسانیت و اخلاق گذاشت. در جامعۀ او، همانسان که مسلمانان و همکیشان او زندگی میکردند و به کار و معامله و تجارت میپرداختند، به همان شکل، نامسلمانان نیز به زندگی و کار و معامله میپرداختند.
او در همان روزگاری که زورگویان و متکبران، با استفاده از زور و قدرت خود بر ضعیفان و بیچارگان ظلم و تعدی میکردند، او در کنار آنان ایستاد و از حق آنان دفاع کرد و نخستین سازمان دفاع از حقوق بیچارهگان و مظلومان را پایه نهاد و تا آخرین روز حیات خویش از آن حمایت و صیانت کرد. (9)
او در همان برهوت ظلم و بیعدالتی، با صدای بلند در بین تمام انسانها فریاد زد و گفت: آگاه باشید، اگر یکی از شما به فردی کافر که در پیرامون او زندگی میکند ظلمی روا داشت، یا از حق او کاست، یا او را بالاتر از توان او به کاری مجبور کرد و یا از او بهزور و اجبار چیزی گرفت که دل او نمیخواست آن را به آن فرد مسلمان بدهد، من در روز قیامت در کنار آن کافر ایستاده میشوم تا حق آن کافر مظلوم را از آن مسلمان ظالم بگیرم. (10)
او کسی بود که برای گسترش اندیشه و جهانبینی نجاتبخش خویش، نیازی بهزور و چوب و چماق و شمشیر نداشت، او از راه دلها به سرزمینهای وجود آنان وارد میشد. او با پیامی سبز و نجاتآفرین به سراغ آنان میرفت. او با لوای سعادتآفرینِ عزت و فضیلت و معنویت و عقلانیت و بیداری و هوشیاری به نزد آنان میرفت. او پیشتر از اینکه دعوت خویش را با سخن برای دیگران تبیین کند، در رفتار خویش آن را به دیگران نشان میداد. او بهجای اینکه مردم را با زبان و بیان شیفتۀ دینش کند، با کردار و رفتارش آنان را گرویدۀ اعتقادش میکرد. او بهجای اینکه با مناظره کسی را به قناعت برساند، اعمال و افعال و اقوال دینی خود را در نظرگاه آنان مینهاد تا آنان ببینند و بدون پُرسیدن و گفتن و شرح دادن، به کُنه و حقیقت دعوت و رسالت او پی ببرند.
👇