View in Telegram
👆 این برخوردهای کریمانۀ ایشان باعث می‌شد که کودکان به شکل فزاینده‌ای به دور ایشان حلقه زنند و به ایشان دل بسپارند و دل‌بستۀ محبت و مهربانی‌ایشان شوند و هیچ‌گاه در آن محضر احساس بی‌گانگی و خودفروتربینی نکنند. کودکانی که شاهد برخوردهای نیک و پسندیدۀ آن‌جناب بودند، بَدل به بزرگان کم‌سنی می‌شدند که دقیقاً مانند سال‌خوردگان عمل می‌کردند. عبدالله پسر امیرالمؤمنین عُمَر، که خداش در صف پیامبران کند محشور، می‌گوید: نوجوانی به‌حضور آن سیّد شرف‌یاب شد و بعد از ادای احترام، گفت که می‌خواهد به سفر حج برود. در هنگام خداحافظی، آن‌حضرت با او چند قدمی برداشتند و او را تا قسمتی از راه همراهی کردند و در فرجام به او فرمود: «پسرکم، خدای‌تعالی تو را پرهیزگاری نصیب کند و خیر را به جلویت بیاورد و همّ و غمّ تو را خودش کفایت کند.» می‌گویند: آن نوباوۀ سعادتمند، مشرّف به زیارت خانۀ خدا شد و دوباره به مدینه برگشت، مجدداً به‌حضورِ فرخندۀ آن‌حضرت حاضر شد. وقتی آن‌جناب متوجه حضور او شد، سرِ مبارکش را بالا کرد و فرمود: «عزیزم، خداوند حَجَّت را قبول کند، گناهانت را بیامرزد و روزیت را زیاد کند.» (4) فکر کنید، این کسی‌که در برابر یک نوجوان این‌قدر صَرف وقت می‌کند و به او این میزان حرمت و احترام قایل می‌شود، آخرین پیامبر خداست، صاحب معجزات عدیده است، به دیدار خداوند رفته است، جبرئیل در خدمت اوست، سرِ پادشاهان گردن‌فراز به درگاه او بر زمین ارادت است، هزاران مسلمان جان‌فدای اویند؛ با این همه بزرگی و عظمت، او برای نوجوانی که نه صاحب نام است و نه صاحب جاه، نه دارندۀ منزلت است و نه دارای مقام، این‌میزان حرمت می‌کند، وقت عزیزش را به او اختصاص می‌دهد، گام به گام او گام می‌گذارد، از خانه تا قسمتی از راه او را همراهی می‌کند، به او دعای خیر می‌کند و در بازگشت، دوباره به او حرمت می‌گذارد و به او از خداوند خیر و خوبی و برکت مسئلت می‌کند؛ در حالی‌که نه او را می‌شناسد و نه از نام و جاه و جایگاه او چیزی می‌داند. مگر ممکن است این همه حرمت‌گذاری، بر شخصیت، اندیشه، رفتار، کنش و منش آن نوجوان تأثیر نکند؟! مگر راه دارد که این همه بزرگواری و بزرگ‌منشی و خیرخواهی از خاطر و خاطرۀ او زدوده شود؟ حاشا و کلا. یکی دیگر از معمولات مبارک او در برابر کوکان این بود که او، در کنار بلندبردن همّت آنان، به آنان دعای خیر و خوبی نیز می‌کرد. برای عبدالله پسر عباس نیز در همان آوان کودکی دعایی کرد و گفت: خدایا، او را دانش نصیب کن و باری دیگر از خداوند برایش فقاهت در دین و اِشراف بر دقایق معارف دینی را طلبید. (5) تردیدی نمی‌توانیم داشته باشیم که اگر پورعباس، بدل به آقای مفسران قرآن‌مجید شد، نتیجه و ثمرۀ همان دعا و نگاه بود. همۀ آنانی‌که روزی و روزگاری منظور دعای خیر آن عالی‌جناب شدند، به آینده‌ای پُر از فضیلت و رحمت دست یافتند. او به این اندازه هم بسنده نمی‌شد. اگر گاه و بی‌گاه، متوجه رفتاری نادرست در یکی از کودکان و یا نوجوانان می‌شد، تلاش می‌ورزید تا همان لحظه آن را به نحوی به او بفهماند که دیگر به‌سوی آن عمل ناپسندیده تمایل نکند. عبدالله بن عباس، که خداوند از هردو راضی باد، می‌گوید: برادرم، فضل، در روز عرفه در رکاب آن‌جناب بود. ناگاه زنی از برابر او گذشت و او به حکم نوجوانی و بی‌خبری، به‌سوی آن زن به نگریستن آغازید. آن‌حضرت متوجه نگاه او شد و در همان لحظه به او با کمال مهربانی فرمود: نه، پسرم، هرکس در این روز نگاهش را نگاه دارد، گناهانش بخشیده می‌شود. (6) تصوّر کنید که این روز، روز عرفه بوده، روز حج اکبر، روزی پُر از خستگی و ملالت، بعد از انجام مناسک، در ردیف هزاران مؤمن حج‌گزار و آن هم با مسئولیت خطیر رهبری آن جمع انبوه. در چنین جمع بزرگی، رفتار نوجوانی را از دیده به‌دور نداشتن و اجازه ندادن به خستگیِ ادای مناسک و دشواری رهبری آن همه مردم، تا مانع خیرخواهی و خوبی‌رسانی شود؛ واقعاً جلوه‌ای از اعجاز رفتار پیامبرانۀ آن‌جناب است. یکی دیگر از معمولات خجستۀ ایشان در برابر کودکان، شوخی و خوش‌طبعی با کودکان بود. ایشان، با وجود این‌که ملالت‌ها و مرارت‌های بی‌شماری را از نواحی مختلفی به جان می‌خرید، هیچ‌گاه خوش‌طبعی و ملاطفت با کودکان را فراموش نمی‌کرد. 👇
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily