حافظانه

Channel
Logo of the Telegram channel حافظانه
@hafezanhPromote
16
subscribers
دکلمه غزلیات حضرت حافظ توسط حمیدپورخواجه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۶

چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را
غبارِ خاطری از ره‌گذارِ ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصهٔ او
به سمعِ پادشهِ کام‌گارِ ما نرسد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#دشتی
قطعه: چشم نرگس
اثر منسوب به:
عالیجناب علی‌اکبرخان شیدا
تکنوازی پیانو:
جناب استاد مزدا انصاری
غزل شمارهٔ ۱۵۶

به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد

اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز
به یارِ یک جهت حق‌گزارِ ما نرسد

هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی
به دل‌پذیری نقشِ نگارِ ما نرسد

هزار نقد به بازارِ کائنات آرند
یکی به سکهٔ صاحب عیارِ ما نرسد

دریغ قافله عمر کآن چنان رفتند
که گَردشان به هوایِ دیارِ ما نرسد

دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد

چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را
غبارِ خاطری از ره‌گذارِ ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصهٔ او
به سمعِ پادشهِ کام‌گارِ ما نرسد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#دشتی
قطعه: چشم نرگس
اثر منسوب به:
عالیجناب علی‌اکبرخان شیدا
تکنوازی پیانو:
جناب استاد مزدا انصاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۵

فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد

بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#بغض_سه_تار
#بهدادبابایی
غزل شمارهٔ ۱۵۵

اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری
چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد

و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس
ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فرو ریزد

من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم
بس آبروی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد

بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#بغض_سه_تار
#بهدادبابایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۴
 
بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن
گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی
جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد

درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد

حافظ به حَقِّ قرآن کز شِید و زرق بازآی
باشد که گویِ عیشی در این جهان توان

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سرو ناز ......
سنتور: مشکاتیان
تنبک: فرهنگ فر
غزل شمارهٔ ۱۵۴
 
راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد

بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن
گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد

قَدِّ خمیدهٔ ما سهلت نماید اما
بر چشمِ دشمنان تیر، از این کمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی
جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد

درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اهلِ نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داوِ اول بر نقدِ جان توان زد

گر دولتِ وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تَخَیُّل بر آستان توان زد

عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد

شد رهزنِ سلامت زلفِ تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد

حافظ به حَقِّ قرآن کز شِید و زرق بازآی
باشد که گویِ عیشی در این جهان توان

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سرو ناز ......
سنتور: مشکاتیان
تنبک: فرهنگ فر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۳

سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد

چو پیشِ صبح روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست
برآمد خنده‌ای خوش بر غرورِ کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد

من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ دل بِشُستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد


#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#تک‌نوازی_تار

" افسوس "
#استاد_کیوان_ساکت
غزل شمارهٔ ۱۵۳

سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد

چو پیشِ صبح روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست
برآمد خنده‌ای خوش بر غرورِ کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد

من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ دل بِشُستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

کدام آهن‌دلش آموخت این آیین عیّاری
کز اول چون برون آمد رهِ شب‌زنده‌داران زد

خیالِ شهسواری پخت و شد ناگَه دلِ مسکین
خداوندا نگه دارش که بر قلبِ سواران زد

در آب و رنگِ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
چو نقشش دست داد اول، رقم بر جان سپاران زد

منش با خرقهٔ پشمین کجا اندر کمند آرم
زره مویی که مژگانش رهِ خنجرگزاران زد

نظر بر قرعهٔ توفیق و یُمنِ دولتِ شاه است
بده کامِ دلِ حافظ که فالِ بختیاران زد

شهنشاهِ مظفر فر شجاعِ مُلک و دین منصور
که جودِ بی‌دریغش خنده بر ابر بهاران زد

از آن ساعت که جامِ می به دستِ او مُشَرَّف شد
زمانه ساغرِ شادی به یادِ میگساران زد

ز شمشیرِ سرافشانش ظفر آن روز بِدْرَخشید
که چون خورشیدِ انجم سوز تنها بر هِزاران زد

دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ این سکهٔ دولت به دورِ روزگاران زد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#تک‌نوازی_تار

" افسوس "
#استاد_کیوان_ساکت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۲
 
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد

حافظ آن روز طربنامهٔ عشق تو نوشت
که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
🎼#استادجلیل شهناز
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
غزل شمارهٔ ۱۵۲
 
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد

جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت
دست در حلقهٔ آن زلفِ خَم اندر خَم زد

حافظ آن روز طربنامهٔ عشق تو نوشت
که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
🎼#استادجلیل شهناز
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۱
 
به کویِ می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

تو را آن بِهْ که رویِ خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادیِّ جهانگیری، غمِ لشکر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیایِ دون بگذر
که یک جو مِنَّتِ دونان دو صد من زر نمی‌ارزد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#استادفرهنگ_شریف
غزل شمارهٔ ۱۵۱
 
دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

به کویِ می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رُخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاکِ در نمی‌ارزد؟

شکوهِ تاجِ سلطانی که بیمِ جان در او دَرج است
کلاهی دلکش است اما به تَرکِ سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اول غمِ دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

تو را آن بِهْ که رویِ خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادیِّ جهانگیری، غمِ لشکر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیایِ دون بگذر
که یک جو مِنَّتِ دونان دو صد من زر نمی‌ارزد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#استادفرهنگ_شریف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۵۰
 
زاهدِ خام که انکارِ مِی و جام کند
پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد

باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار
بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد

حافظا سر ز کُلَه گوشهٔ خورشید برآر
بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سه_تار
#استادامیرمتولی
غزل شمارهٔ ۱۵۰
 
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد

ور چُنین زیرِ خَم زلف نهد دانهٔ خال
ای بسا مرغِ خِرَد را که به دام اندازد

ای خوشا دولتِ آن مست که در پایِ حریف
سر و دستار نداند که کدام اندازد

زاهدِ خام که انکارِ مِی و جام کند
پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد

روز در کسبِ هنر کوش که مِی خوردنِ روز
دلِ چون آینه، در زنگِ ظُلام اندازد

آن زمان وقتِ میِ صبح فروغ است که شب
گِردِ خَرگاهِ افق پردهٔ شام اندازد

باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار
بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد

حافظا سر ز کُلَه گوشهٔ خورشید برآر
بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سه_تار
#استادامیرمتولی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۴۹
 

میانِ گریه می‌خندم‌، که چون شمع اندر این مجلس
زبانِ آتشینم هست، لیکن در نمی‌گیرد

چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چَشمِ مستت را
که کَس مُرغانِ وحشی را، از این خوش‌تر نمی‌گیرد

خدا را رحمی ای مُنْعِم‌، که درویشِ سرِ کویت
دری دیگر نمی‌داند، رهی دیگر نمی‌گیرد

بدین شعرِ ترِ شیرین‌، ز شاهنشَه عجب دارم
که سر تا پایِ حافظ را، چرا در زر نمی‌گیرد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سه_تار
استادجلال_ذوالفنون
غزل شمارهٔ ۱۴۹
 
دلم جز مِهرِ مَه‌رویان، طریقی بر نمی‌گیرد
ز هر در می‌دهم پندش، ولیکن در نمی‌گیرد

خدا را ای نصیحت‌گو، حدیثِ ساغر و مِی گو
که نقشی در خیالِ ما، از این خوش‌تر نمی‌گیرد

بیا ای ساقی گُل‌رُخ‌، بیاور بادهٔ رنگین
که فکری در درونِ ما، از این بهتر نمی‌گیرد

صُراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب‌! گر آتشِ این زَرْق در دفتر نمی‌گیرد

من این دَلقِ مُرَقَّع را، بخواهم سوختن روزی
که پیرِ مِی فروشانش‌، به جامی بر نمی‌گیرد

از آن رو هست یاران را، صفا‌ها با مِی لَعلَش
که غیر از راستی نقشی، در آن جوهر نمی‌گیرد

سر و چَشمی چُنین دلکَش، تو گویی چشم از او بردوز؟
برو کاین وعظ بی‌معنی‌، مرا در سر نمی‌گیرد

نصیحتگو‌‌یِ رندان را، که با حکمِ قضا جنگ است
دلش بس تنگ می‌بینم، مگر ساغر نمی‌گیرد

میانِ گریه می‌خندم‌، که چون شمع اندر این مجلس
زبانِ آتشینم هست، لیکن در نمی‌گیرد

چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چَشمِ مستت را
که کَس مُرغانِ وحشی را، از این خوش‌تر نمی‌گیرد

سخن در احتیاجِ ما و اِسْتِغنا‌یِ معشوق است
چه سود افسونگر‌ی ای دل؟ که در دلبر نمی‌گیرد

من آن آیینه را روزی، به دست آرَم سِکَنْدَر‌وار
اگر می‌گیرد این آتش زمانی‌، ور نمی‌گیرد

خدا را رحمی ای مُنْعِم‌، که درویشِ سرِ کویت
دری دیگر نمی‌داند، رهی دیگر نمی‌گیرد

بدین شعرِ ترِ شیرین‌، ز شاهنشَه عجب دارم
که سر تا پایِ حافظ را، چرا در زر نمی‌گیرد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
🎼#سه_تار
استادجلال_ذوالفنون
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۴۸

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد

در پاشْ فُتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
#سه_تار
#استادجلال_ذوالفنون
غزل شمارهٔ ۱۴۸

یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فُتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شَست گیرد

در پاشْ فُتاده‌ام به زاری
آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز مِیِ اَلَست گیرد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
#سه_تار
#استادجلال_ذوالفنون
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل شمارهٔ ۱۴۷

بیا بیا که تو حورِ بهشت را رضوان
در این جهان ز برایِ دلِ رهی آورد

چه ناله‌ها که رسید از دلم به خرمنِ ماه
چو یادِ عارضِ آن ماهِ خرگهی آورد

رساند رایتِ منصور بر فلک حافظ
که اِلتِجا به جنابِ شهنشهی آورد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
غزل شمارهٔ ۱۴۷

نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که روزِ محنت و غم رو به کوتهی آورد

به مُطربانِ صَبوحی دهیم جامهٔ چاک
بدین نوید که بادِ سحرگهی آورد

بیا بیا که تو حورِ بهشت را رضوان
در این جهان ز برایِ دلِ رهی آورد

همی‌رویم به شیراز با عنایتِ بخت
زهی رفیق که بختم به همرهی آورد

به جبرِ خاطرِ ما کوش کـ‌این کلاهِ نمد
بسا شکست که با افسرِ شهی آورد

چه ناله‌ها که رسید از دلم به خرمنِ ماه
چو یادِ عارضِ آن ماهِ خرگهی آورد

رساند رایتِ منصور بر فلک حافظ
که اِلتِجا به جنابِ شهنشهی آورد

#حافظ
https://t.center/hafezanh
🎙#حمیدپورخواجه
https://t.center/HamidDeklameh
اینستاگرام
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby
Telegram Center
Telegram Center
Channel