View in Telegram
غزل شمارهٔ ۱۵۵ اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فرو ریزد من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم بس آبروی که با خاک ره برآمیزد فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد #حافظ https://t.center/hafezanh 🎙#حمیدپورخواجه https://t.center/HamidDeklameh اینستاگرام https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby 🎼#بغض_سه_تار #بهدادبابایی
Telegram Center
Telegram Center
Channel