.
💢 مصطفی اکبری یوسفوند سکوت سی ساله را شکست!
نامه ی کوتاه مصطفی اکبری بعد از انتشار "ماجراهای من و سیاست علی گودرزیان (ع پایدار) " و شرح ماجرای مجلس چهارم سلسله و دلفان
این رفت ستم بر ما...
به نام خداوند پناه دهنده
با سپری شدن بیش از سی سال از وقایع انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال ۷۱-۱۳۷۰حوزه انتخابیه شهرستان های سلسله و دلفان که پیامد آن، رنج و گرفتاری برای بخشی از مردم بود، خاطراتی تلخ و ناگوار از خاکستر آن وقایع برجا مانده است.
اینجانب در محور این دوره از انتخابات به عنوان جوانی که ایام دانشجویی در بطن مبارزات دوران انقلاب بودم و از رژیم ضدآزادی و حقوق مردم، تنفر داشتم، با امید به آزادی ایران عزیز از چنگال استبداد مبارزه کردم.
سنگ بنای روحیه مبارزه با استبداد من، به اتفاقات دوران دبستان در سال ۱۳۴۵ در بخش الشتر و در جریان انتخابات مجلس شورای ملی و فضای انتخابات فرمایشی آن دوران، برمی گردد.
آن زمان که سرلشکر بازنشسته سیدمحمود نکوزاد فرمانده سابق لشکر ۵
لرستان که اتفاقاً بعدها متوجه شدم انسان خوشنامی بوده است با آراء بسیار کمتر از مرحوم صحبتاله معینی یکی از صاحب منصبان دارایی و ذیحسابی کشور و ادیب مردمدار و از خانواده های شاخص
لرستان را به مجلس فرستادند!
جسته و گریخته از دست اندرکاران آن انتخابات که با مرحوم پدرم ارتباط داشتند متوجه شدم، آرایی را که با جمع آوری شناسنامه ها به چند صندوق معدود در الشتر ریخته شده بودند در پایان همه را به نفع سرلشکر نکوزادصورتجلسه کردند.
در هر صورت این رویه دروغین انتخابات در آن رژیم حس تنفر را در من شعله ور ساخت و در دوران دبیرستان کم و بیش با من همراه بود و گاه در درس تعلیمات اجتماعی سبب بحث با دبیران میگردید و در ایام دانشجویی در سال ۱۳۵۳ که زمینه مبارزات در محیط دانشگاه مهیا بود یکی از انگیزه های مخالفت اینجانب از همان انتخابات سال ۱۳۴۵ نشأت میگرفت.
بگذریم و شرح این قصه را به وقت دیگر موکول می کنم اما در پی انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه سلسله (الشتر) و دلفان و پس از کسب تجربه مسئولیت شغلی و اداری و در نتیجه عملکرد گروهی خاص، پیامد ناگوار آن همانند زندان، تبعید و خسارات بر من تحمیل گردید.
هرچند به لطف خدای پناه دهنده مظلومان، بدون هیچ تکیه گاه حکومتی بالأخره طی طریق شد و به قولی اگر از اسب به ناحق پیاده ام کردند ولی از اصل نیفتادم اما در پس زمینه ذهنم همواره از خاطر دور نداشته بودم که اگر روزی روزگاری فرصتی حاصل شود، از حوادث و تبعات این دوره از انتخابات، چه شیوه اجرا و چه نتیجه گیری مفتضحانه آن، که در بایکوت خبری انجام گرفت، برای عبرت آیندگان پرده بردارم.
البته اراده خداوندی همواره بر این تعلق دارد که ماه در پشت ابر باقی نمی نماند و آثار و عمل قانونگریزان و حق شکنان دروغین را برملا می نماید تا نتوانند عمل زشت خود را در لباس حق، به مردم جلوه دهند.
🔹 اخیراً متوجه شدم نویسنده دردمند، دردآگاه و متعهدِ باذوق که در اوج جوانی و دانشجویی با امید به آینده در برگزاری این دوره از انتخابات، مشارکت داشته و خود شاهد ماجراهای آن بوده است و همه این سال ها رنج آن را در وجودش پاسداشته است دست به قلم برده و پرده هایی ازاین ظلم و اجحاف را نمایان ساخته است.
بالأخره هر موضوعی روزی باید نقد شود نمی توان تا ابد این حوادث را سِرّنهان تلقی کرد و مکتوم نمود، روزی باید قفل زبان را گشود و آنرا به امید اصلاح امور و جلوگیری از تکرار مشابهات آن در اختیار نسل تشنه حقیقت قرارداد.
قلم زیبای فرهیخته و ادیب سرزمین دانش پرورالشتر که امیدوارم وجودش و قلمش چون نامش علی پایدار گودرزیان همواره پایدار بماند! به کمک آمد و پس از سی سال به مصداق سخن حکیم طوس فردوسی بزرگ بسی رنج بردم در این سال سی، با پرتو افکنی از خامه قلمش بر سیر آن حوادث و در نهایت صداقت و سلامت به بازخوانی آن پرداخته است.
امید میرود آیندگان به ویژه اندیشمندان پژوهشگر، پیرامون آن، در کشف حقیقت سایر زوایای این اتفاق نامیمون تلاش نمایند تا زشت کرداران پرده پوش بر اعمال خود بیاندیشند که نمی توانند برای همیشه حق کُشی ها را از دید حقیقت بین جامعه، پنهان دارند.
اگرچه قلم این نویسنده متعهد و فرهیخته، نیازی به تایید و تشکر من ندارد اما برخود لازم دانستم که سپاسگزار دانش، معرفت، هنر، قلم، انصاف و حس حقیقت طلبی ایشان باشم.
نکاتی هست که در آینده اگر عمر باقی بود به آگاهی مردم خواهم رساند.
✍سوم تیرماه ۱۴۰۱ مصطفی اکبری
#خبر_لرستان🆔 @kh_lorestan