طنزواره
«خاطرات کمال تعجب» نام ستونی در روزنامه آسیا بود که در آن عمران صلاحی خاطرات طنزآمیز خود را از دوستان اهل ادبیات با نام مستعار کمال تعجب مینوشت.
خاطرات عمران صلاحی در کتابی به نام
کمال تعجبگلها و گربهها
بیژن جلالی میگفت: «از وقتی که به من گفتهاند استاد به ضرر گلها و گربههایم تمام شده است. گلها تشنه و گربهها گرسنه ماندهاند، چون با خودم میگویم استاد نباید به گلها آب و به گربهها غذا بدهد.
جملهسازی
یکشب، پیش احمد شاملو بودم. گفتم: «به شخصی گفتند با مترو جمله بساز، گفت: «حسن برو مترو بیار.»
شاملو گفت: «به شخصی گفتند با شاملو جمله بساز، گفت امشب شام لوبیا داریم.»