View in Telegram
Forwarded from حرفینو | پیام ناشناس
درد عشقی که در درونم زیست را، نه می توان در زبان بگویم، نه در تصویر... عشق، آتشی بود که در وجودم جوانه زد، همانقدر سوزان و همانقدر شاداب. که هر چقدر دقیق تر بگویم و بنویسم، خراب تر می شود.بدتر توصیف میشود. عاشق که شدم، آتش تو گرمم کرد... اما گاه گاهی، شعله های این آتش از تمام جانم زبانه می کشد و مرا می سوزاند اما چقدر زیباست سوختن برای تو و حتی سوزاندن برای تو... تو کیستی؟ چیستی؟ که اینگونه غرق تو شدم و خود را گم کردم؟! خودت گفته بودی شرط عشق گم شدن و پیدا کردن است. من تو را که پیدا کردم خود در آتش عشق تو سیاه شدم، سوختم، خاکستر شدم، سپس گم شدم. و چه شیرین است گم شدن در مسیر شناختن و پیدا کردن تو... عاشقان درگاهت را که می‌بینم به حال شان غبطه میخورم، و افسوس... من از قافله ی عشق تو سالهای درازی ست که دورم. عاشقانت در تو ذوب شدن اما من به اشتباه سوختم... محیا منتظر(ک. افشار)
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily