سلام آیا با شروع مجدد تبادلات موافق هستید ؟ لطفا ادمینهای کانالهای عضو که مایل به شروع مجدد و مشارکا در تبادلات برتر هستند به مدیر تبادلات پیام بدهند 🙏
ما ڪه جوانے نڪردیم! یعنے وقت و حوصله اش را نداشتیم. ما سرمان شلوغ بود، خیلے شلوغ! به قدرے فڪر و مشغله روے سرمان سنگینے مے ڪرد, ڪه درک درستے از سن و سال نداشتیم... ما حتے ڪودڪے هم نڪردیم, چشم باز ڪردیم و پیر بودیم! ما قربانیان بدترین برههے تاریخ بودیم. نسل جوانیهاے بر باد رفته، نسل بحران و بلا تڪلیفی، نسلے ڪه بدون فریاد، در دل آتش زمانه سوخت. ما ڪم سن و سال ترین سالمندان تاریخ بودیم...
زیباترین قسمت دوست داشتن توجه به جزئیات اون آدمه مثل جاے زخم روے دستش یا آهنگ خاص صداش موقع گفتن یک واژه یا حالت نگاه ڪردنش توے دقیقه و ثانیه هاے فیلمے ڪه ازش دارے و میتونے تا ابد هے اون فیلم رو برگردونے عقب و اون لحظه رو نگاه ڪنی...
میدونے رفیق من میگم خیلے بیشتر از سنمون بزرگ شدیم اما اونقدے ڪه بزرگ شدیم زندگے نڪردیم :) یه حساب سر انگشتے ڪه بڪنے میبینے تعداد دفعاتے ڪه از ته دلت خندیدے خیلے ڪمتر از دفعاتیه ڪه از ته دلت گریه ڪردے میگے اینجورے نیست؟؟؟ اگه در مورد تو اینجورے نیست باید بگم خیلے خوشبختے و خبر ندارے ؛)
بچه ڪه بودم یه جا خوندم نوشته بود: «غم بر من مستولے گشته است»؛ رفتم از پدرم معنیشو پرسیدم، گفت: ولش ڪن بزرگ میشے خودت میفهمے. حالا الان نمیدونم خدابیامرز معنیشو میدونست یا نه، ولے انصافاً خوب حال این روزامو پیشبینے میڪرد.
اے سرزمین! ڪدام فرزندها، در ڪدام نسل، تو را آزاد، آباد و سربلند؛ با چشمان باور خود خواهند دید؟ اے مادر ما، ایران جان زخم تو در ڪدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد؛ اے ما نثار عافیت تو!
خداے قشنگم یه وقتایے توے سختیا از هر طرف ڪه نگاه ڪردم هیچڪسے رو ندیدم به جز تو همین ڪه تو مراقبم باشے تو نگام ڪنے تو هوامو داشته باشے ڪافیه من بے نیازترینم وقتے تو حواست بهم هست همین ڪه از قلبم خبر دارے یاریم میڪنے انسانِ خووووب و مهربانے باشم همینا دنیاے من و قشنگ تر ڪرده رفیقِ بامعرفتم ، به من توفیقِ تلاش در شڪست صبر در نومیدے و سختے بده
#مادرم سنگ صبور بے قرارے هاے من مرهمے بر #زخم هاے این دل تنهاے من #مادرم دور تو میگردم عبادت میڪنم #مادرم جاے خودش #عشقم صدایت میڪنم #مادرم جانم فداے چهره ے معصوم تو هرچه میخواهے بگو من نه نمیگویم به تو ❤
به خودم ڪه نگاه میڪنم میبینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا میآمدم! ڪنارِ حوضِ آبے خانهیمان، زیرِ درخت خرمالو صبحانه میخوردم. من باید خیلے سالِ پیش زندگے میڪردم تا در و پنجرهے خانهیمان چوبے میبود و موسیقے را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق میڪردم. عصرها حیاطش را آب و جارو میڪردم و بوے خاک نم خورده در فضاے خانه میپیچید، بعد دلمان گرم میشد به عشق، به خانه، به زندگی... خلاصه بگم.... از خدا ڪه پنهان نیست از شما چه پنهان! من آدمِ این زمان نیستم. از تارو پودم جا مانده ام... من آدم چند دههے پیشم...