نام شاعر:
#حسین_جباری.
در سوگ استاد شجریان
مرغ سحر چه آسان آهسته پر گشودی
ما را در این سیاهی تنها رها نمودی
در این زمانه ی سرد در این خزان بس زرد
رفتن چرا گزیدی ای همزبان همدرد
سرو چمان مایی در بوستان آواز
سرمشق عندلیبان از عشق نغمه پرداز
ای مرغ درد و فریاد بیداد کن ز بیداد
از جور کرکسان بین شد آشیانه بر باد
خالی شد از نوایت باغ و بهار دل ها
برخیز و شوری افکن در شام تار دل ها
دل گشته ایم و غمگین ای خسرو خوش آیین
زهر است این جدایی در کام جان شیرین
کردی تو یاد ایام روز وصال یاران
در این خزان نظر کن یک دم به حال یاران
اینک که سر نهادی بر آستان جانان
گلبانگ سربلندی سر کن تو مرغ خوش خوان
پیوند مهر بستی با جان عشق بازان
عشقت نموده اکنون سردار سرفرازان
خوش نام همچو آرش پاکیزه چون سیاوش
زد دود عودت اکنون بر جانمان صد آتش
از چشمه های نوشت بر جانمان چشاندی
آواز باد و باران تو در زمانه ماندی
ای نغمه ساز گل ها بی تو به سر چگونه
داغ تو مانده بر دل جای دگر چگونه
در خواب این زمستان پیک بهار بودی
سازت شکسته اما از عشق می سرودی
سوی امید اینک پرواز قاصدک ها
برخیز امید که آمد همراز قاصدک ها
شب مانده و سکوتش دل ها کویر سوزان
دیگر که خواهد از ابر بارد دوباره باران
۱۸ مهر ماه ۱۳۹۹ خورشیدی