اشعار قاسم نعمتی

#وداع_کاروان_مدینه
Channel
Logo of the Telegram channel اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irPromote
6.84K
subscribers
475
photos
229
videos
193
links
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
#روضه_کاروان
#وداع
#وداع_کاروان_مدینه

نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا

کاروانی به راه افتاده
مادری ناله ها سرداده
شد حسین راهیِ کربلا
واویلا واویلا واویلا

نسیمی جانفزا....


آمده بدرقه یک مادر
می زند شانه مویِ اکبر
کن تماشا به چشمان تر
وداعِ اکبر ولیلا را
واویلا واویلا واویلا

می کند گریه  ام البنبن
گوید عباس من دلغمین
همه حرفم به تو باشد این
جان تو جانِ پورِ زهرا
واویلا واویلا واویلا

بِکِش ناز همه دخترها
جان ِ تو جانِ این خواهرها
نشکند غرور معجرها
لحظة بی کسی در صحرا
واویلا واویلا واویلا

دورِ گهوارة اصغر باش
دائما دورِ این مادر باش
فکرِ این رباب مضطر باش
پرنگهداری تو مشکش را
واویلا واویلا واویلا

شب جمعه شد وغوغا شد
روضه خوانِ حرم زهرا شد
واویلا واویلا واویلا

مادرت روضه بر پا کرده
برایت ظرفِ آب آورده
کرده با گریه محشر بر پا
واویلا واویلا واویلا

بُنَی بُنَی  جان من
دورِ تو حلقه میزد دشمن
وای از آن غارت پیراهن
بر سر جسم تو شد دعوا
واویلا واویلا واویلا

رویِ نیزه سرت را بردند
باکتک خواهرت را بردند
معجر دخترت را بردند
وای از آن غروب عاشورا
واویلا واویلا واویلا

#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#وداع_کاروان_مدینه
#وداع
#روضه_کاروان

جدايي از مدينه باورم شد
حرم غمخانة صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادري‌ و شير خواري
شود آمادة اُشْتُر سواري
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمي آرام ، اصغر خواب باشد
كناري باغبان سرگرم لاله
كند بابا كُشي نازِ سه ساله
كناري نجمه مست روي قاسم
زند شانه سر گيسوي قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا
ولي يك سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشاني زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان
نمام آرزوهايم تو هستي
منم مجنون و ليلايم تو هستي
همه شب روي سجاده نشينم
الهي اي حسين داغت نبينم
تمامي امانت هاي مادر
ميان بسته پيچيدم برادر

(( جواب سيد الشهدا ))

دلم را آب كردي گريه كم كن
مرا بي تاب كردي گريه كم كن
شده وقت سفر اي نور ديده
نشين بالاي محمل اي رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علي اكبر به پاي ناقه رفته
به روي معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پاي تو هستم

همه رفتند اما غرق احساس
پيامي آمد از مادر به عباس
زمان حرفهاي آخرين شد
وصيت خواني ام البنين شد
صدا زد مي روي اي نور عينم
ولي جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردي
مبادا بي حسينم باز گردي
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندي هاي ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد

#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#مبعث
#وداع_کاروان_مدینه

دستم گرفت و مثل پدر تاحرم کشید
گفتم سلام ، دست به روی سرم کشید
با گوشهٔ عباش به چشم ترم کشید
نازِ مرا رئوف تر از مادرم کشید

تلخم ولی شبیه عسل می کند مرا
مثل همیشه زود بغل می کند مرا

آقای مهربان به دلم تا نگاه کرد
گمراه را به سوی حرم سر به راه کرد
آلوده را مسافر این بارگاه کرد
رحمی به حال دربه دری بی پناه کرد

دلشوره های من همگی برطرف شده
حالم شبیه حال گدای نجف شده

افتاده سوی ما نظر مرتضی علی
سلطان مان شده پسر مرتضی علی
کهف الوراست زیر ِ پرِ مرتضی علی
با آبروست کلب در مرتضی علی

سلطان کرم به روی کرم می کند حراج
دیدم شفا گرفتنِ بیمارِ لاعلاج

دلمرده ام مسیح منی ثامن الحجج
بر سینه دست رد نزنی ثامن الحجج
کردی محال را شدنی ثامن الحجج
مثل علی ابالحسنی ثامن الحجج

بیمار آمدم که مداوا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

با بندگی به طعم عبادات  می رسم
از خاک بوسی ات به سماوات می رسم
با گریه تا به اوج مقامات می رسم
آخر شبی به فیض ملاقات می رسم

دستور داده ای که بدانند عالمین
راهِ رسیدنِ به خدا گریه بر حسین

عیداست ، در
مدینه ولی غم بپا کنید
زینب مسافر است برایش  دعا کنید
سادات با ادب همگی کوچه واکنید
او را به گریه راهی کرببلا کنید

ام البنین بیا که عقیله مسافر است
در پای ناقه با ادب عباس حاضر است


این
کاروان رسید به گودال قتلگاه
زینب به سر زنان وسط اینهمه سپاه
با چادر لگد شده تنها و بی پناه
می کرد سر بریدن آقای خود نگاه

او‌پای بوسه ای زگلو تازیانه خورد
تادست زیر آن بدن پاره پاره برد

فریاد زد حسین چرا نا مرتبی
شک دارم ای عزیز ، تو سالار زینبی؟!
از چه هلال هلال چنان ماه ، در شبی
شخم ت زدند با کف هر نعل مرکبی

رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب
همرنگ پیکر تو شده صورت رباب



#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir