View in Telegram
گاه‌نقد آیینه
 شب ِمست گسسته بودم و دستی مرا به‌هم پیوست شکسته‌های دلم را به یکدگر می‌بست مرا نسیم چو دودی به هر طرف می‌برد روان خسته‌ام از جذْبه زمین می‌رست وجود ِمنبسطِ من میان ِبود و نبود گهی جدا و رها بود و گاه می‌پیوست نوای ِنغمهٔ گنگی درون ِمن چرخید: «در این…
درود
مدیر محترم
دوستان گرامی
شاعر عزیز

این شعر مطلع بسیار خوبی دارد
موسیقی، روانی، هم نشینی واژگان، و مضمون و مفهوم در این بیت خیلی خوب از کار در آمده است
بیت دوم نیز خوب است و تشبیه به دود خبر از سوختگی نیز دارد اما اگر بجای استفاده از تشبیه و ادات تشبیه از استعاره استفاده می شد یعنی شاعر نقش دود را ایفا می کرد تا نسیم او را بهر طرف ببرد قطعن شاعرانه‌تر می شد
بیت سوم هم خوب است

بیت ۴
تضاد معنوی نغمهِ گنگ یا همان پارادوکس ایجاد شده جالب است، در تضمین مصرع دوم می شد قوی‌تر عمل شود

بیت ۵
ارتباط دو مصرع آن گونه که باید باشد نیست به نظرم ارتباط دو مصرع ضعیف است
بیت ۶
نسبت به ابیات قبل ضعیف‌تر است فعل قافیه نقش درستی ندارد و با نقطه چین هم حل نشده است
بیت ۷
بیت بسیار خوبی است
چه آرایه های زیبا و چه مضمون خوب و ترکیب های خوبی دارد
بیت ۸
بیت خیلی خیلی خوبیه و از خواندنش لذت بردم فقط،سماع ساز خیلی انتزاعی است
بیت۹
یک برگشت مفهومی در بیت مقطع به نظرم آمد اگر اشتباه نکرده باشم و درست فهمیده باشم مقطع چشمگیری برای این غزل نیست
و در آخر چندتایی از قوافی از نظر زمانی استمراری و با بقیه متفاوت است اگر موارد تفاوت کمتر بود مثلن در یک بیت اتفاق می افتاد فنی .تر بود اگر چه این گونه هم هیچ ایرادی ندارد

با پوزش
جلالی رضا
Telegram Center
Telegram Center
Channel