⭕ زیر بار زور نمیرویم، کِی و کجا؟
(۲ از ۲)
این داستان بخشی سختتر هم دارد و آن هم سرکوب صدای دیگران به بهانه مبارزه با سلطه است. جنبشها و نظریات رهاییبخش پیامدی ناخواسته هم داشتند و آن اینکه سازوکارها و ادبیات مناسب سرکوب و سلطهگیری را در اختیار مبارزان دیروز و پیروزمندان امروز قرار میدادند. انقلابها فرهنگی چین (در دوران مائوتسه دانگ) و کامبوج (در روزگار خِمِرهای سرخ) جلسات خودانتقادی و شکنجه و سرکوب و تصفیه را به یاد میاورد. وقتی با سلطه مبارزه میکنیم، آیا خودمان به دنبال سلطه نیستیم؟ آیا مسئله ما سلطه است یا اینکه سلطهگر چه کسی باشد؟
بله، همکاران دانشگاهی من! اگر استاد نظریه پسااستعمار و سلطهستیزی باشید و در عین حال در پی خفه کردن صدای دیگران به اسم «غربگرا» و «نفوذی» بودن هستید، شما هم همان کار مائو و خمرهای سرخ و بقیه سلطهگران به اسم سلطهستیزی را میکنید! اگر سعید و ابولغد و دیگران در فضای سخت و سنگین و نابرابر در دانشگاههای غربی صدای بیصدایان شدند و به همکارانشان نهیب زدند که پروژههای استعماری را در پوستهٔ شرقشناسی پی نگیرند --همان طور که امروز دانشگاهیان آزاده در اروپا و امریکا در فضایی سخت و سنگین صدای مظلومان غزه میشوند -- شما هم سلطهستیز باشید بدون پشتگرمی به قدرت؛ نه اینکه برای حذف دیگران با ادبیات پسااستعمار و خالی کردن پشت مبارزان ضداستعمار، احساس امنیت کنید. در نظامهای بروکراتیک پیچیده وغیرشفاف، حذف دیگران به بهانهٔ تخلف شغلی دشوار نیست. دل سوزاندن برای دانشگاهیان آزادیخواه امریکا و چشم پوشیدن بر وضعیت دانشگاهیان اخراجی و تعلیقی ایرانی باید دشوار باشد. «وَ هُم علی ما یَفعلون بالمؤمنین شُهود» (خودشان گواه کاری هستند که با مومنان میکنند؛ بروج ۷).
@ftofighi