کانال مردمی فیال

#شاهنامه
Channel
Logo of the Telegram channel کانال مردمی فیال
@fiyal96Promote
330
subscribers
13.3K
photos
4.22K
videos
3.32K
links
admin:@fiyaliha
🍂 خُـــــ🤤آبادی🤤ــل 🍂

این متن جوک نیست. خنده دار نیست. درده 😔
من ایرانی نیستم
چون بجای #درود
 میگویم #سلام و بجای بدرود میگوییم
 خداحافظ
 *****
 من ایرانی
 نیستم چون روز کوروش بزرگ را
 نمیدانم (7 آبان ) چون این روز
 فقط در تقویم کشور من ثبت نشده
 است

 *****
 من ایرانی
 نیستم چون عربها
 به من آموختند به خوراک
 بگوییم #غذا،در حالی ک خودشان به
#ادرارشتر میگویند غذا و من هم
 تکرار میکنم
 *****
 من
 ایرانی نیستم چون عربها به من
 آموختند برای شمارش خودمان بجای
 تن از نفر استفاده کنیم که واحد
 شمارش #حیوانات است

 *****
 من ایرانی نیستم چون عربها به من آموختند که بجای گفتن #واق‌واق سگ
 بگوییم #پارس که نام وطنمان است
 *****
 من ایرانی
 نیستم چون عرب ها به من آموختن #دیوث یک صفت زشت است, در حالیکه نام یکی ازسرداران ایرانی بوده که درحمله #اعراب به ایران تعداد زیادی ازسربازان عرب را به هلاکت رسانده است

 ***
 من ایرانی نیستم چون اعراب بمن آموختند بگویبم #شاهنامه آخرش خوش است چون در آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب #شکست میخورند
 ***** 
 من
 ایرانی
 نیستم چون بجای نشر و کپی
 این مطلب
 بیخیال از کنار آن گذر
 میکنم
عاشق این متنم... 👇

👈زمانی که عرب #ملخ میخورد .... کورش به هرکس به اندازه خانواده اش #گندم میداد ... ( یعنی #عدالت )

👈زمانی که عرب در بیابان #بز میچراند.... کورش نیمی از دنیا راگرفت....
( یعنی #حکومت )

👈زمانی که عرب دختر را #ننگ میدانس .... کورش به بانوی ایرانى احترام میگذاشت ....
( یعنی #مردم‌پرستی )
👈زمانی که عرب را " #ام‌جهل" میخوادند ....
شاه کشور من اولین منشور حقوق بشررا نوشت..!!
( یعنی #هنر )

👈زمانی که عرب #چوب میپرستید ...
کورش نیمی از دنیارا یکتا پرست کرد ...
( یعنی #وحدت )

👈زمانی که عرب دخترش را زنده در گور میکرد .....
کورش بزرگ برای دختران پارس دانشگاه ساخت..!!!!!
( یعنی #عشق )

👈زمانی که عرب در #چادر بود ...
کشور من تخت جمشید و پاسارگاد داشت..!! ( یعنی #عظمت )

پس...بی غیرتی است که این پست در تمام دنیا پخش نشود..
غیرتیااااا کپی اجباری
#شاهنامه_خوانی 84

گیو در توران در جستجوی کیخسرو 10

به پیرامن دژ یکی راه نیست
وگر هست از ما کس آگاه نیست
بگشتند یک هفته گرد اندرش
بجایی ندیدند پیدا درش
بنومید از رزم گشتند باز
نیامد بر از رنج و راه دراز

هنوز طوس در راه برگشت بود که گودرز سپاهی برای کیخسرو آماده کرد و روانه دژ بهمن شدند . چون به دژ رسیدند ،کیخسرو دستور داد تا دبیری نامه ای  با نام خدا آغاز و سراسر با یاد کردن یزدان به زبان پهلوی نوشت. و سپس نامه را بر سر نیزه بلند بستند و فرمان داد گیو آن نیزه را چون درفش بر دست گرفته وآنرا بر دیوار دژ بنهد. لحظه ای گذشت نامه ناپدید شد و به فرمان خداوند دیوار دژ با صدایی چون غرش تندر درهم شکست و فروریخت و طلسم دژ باطل شد و دروازه آن به خودی خود بازشد. کیخسرو هی به شبرنگ بهزاد زد، و فرمان داد تا دژ را تیر باران کنند . دیوان را همه کشتند و چون روشنی پدیدار شد عمارت های دژ به نظر آمد. کیخسرو وهمراهان یک سال آنجا ماندند . در آنجا شهر و باغ و میدانی بنا کردند . در کنار آن گنبد و بارگاهی به نام آذر گشسب بر پا نمودند . کم کم موبدان،ستاره شناسان ، و خردمندان گرد آن معبد جمع شدند تا شهر رونق گرفت . سپس کیخسرو با سپاه خود نزد کاوس آمد.

ادامه دارد

📚گفتار شورانگیز فردوسی
سهراب چمن آرا

@fiyal96
#شاهنامه_خوانی 15

پادشاهی نوذر

منوچهر بعد از یکصد و بیست سال از مرگ خود آگاهی یافت. او نوذر را نصیحت فراوان کرد و به او گفت : آنچه فریدون گفت همان کردم. جهان را از بدکاران پاک کردم ، شهر ها ساختم و اکنون پس از آن همه رنج حکومت را به تو میسپارم و نصیحت میکنم جز نیکی با خلق خدا کاری مکن و بدان که قانون خدا در جهان تازه خواهد شد. دیری نمی گذرد که مردی به نام موسی پیامبر خواهد شد. مبادا با او کینه ورزی کنی. اگر به تو دین را تبلیغ کردند قبول کن چه آن دین ،دین یزدان است.
فرزند پشنگ دشمن تو خواهد شد و تورانیان کار را بر تو تنگ خواهند کرد. چون کار به سختی رسید از سام و زال کمک بگیر.
منوچهر بدون هیچگونه بیماری و درد و آزاری، دو چشم کیانی بهم بر نهاد و آهی سرد از سینه اش بیرون شد.

چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت
ز کیوان کلاه کیی بر فراشت

چون نوذر به شاهی رسید یکباره آیین منوچهر را فراموش کرد. از مردم برید و دلش بنده گنج و دینار شد. مملکت رو به خرابی گذاشت و دیری نگذشت که از تمامی کشور خروش مردم به گوش رسید . نوذر از آه مردم ترسیده و نامه به سام سوار نوشت و کمک خواست . سام سپاهی عظیم آراست و دو منزل یکی خود را به نوذر رسانید . مردم از سام استقبال کرده و خواستند سام خود بر تخت نشیند.

بدیشان چنین گفت سام سوار
که این کی پسندد زمن روزگار

حال اگر دل نوذر از راه پدر بازگشته من او را نصیحت میکنم و براه راست باز خواهم آورد.

ادامه دارد

📚گفتار شورانگیز فردوسی
سهراب چمن آرا

fiyal96
#شاهنامه_خوانی 3

پادشاهی هوشنگ

جهاندار هوشنگ با رای و داد
به جای نیا تاج بر سر نهاد
 
درست کردن آتش از زدن دوسنگ به یکدیگر وجداکردن آهن از سنگ و ذوب آهن به هوشنگ نسبت داده شده است.
جشن سده که در دهم بهمن ما برگزار میشود یادگار هوشنگ است.
هوشنگ چهل سال با شادکامی سلطنت کرد.
ایرانیان اعتقاد داشتند که پیامبری بر ایشان از سوی خداوند آمده است به نام "داد" و نخستین پیروان آن رسول را پیشدادیان میگویند . وباز میگویند ادریس پیامبر همان هوشنگ بود. قنات ها را او ساخت وگفته های بسیار پیامبر گونه از هوشنگ و کیومرث بجا مانده .
هوشنگ در زمان پیری بعد از نصیحت زیاد به فرزندش طهمورث اورا به جای خود نشاند.

ادامه دارد

📚گفتار شورانگیز فردوسی
سهراب چمن آرا


fiyal96