یکم پادکست " رختکن بازندهها " گوش دادم و بعدش که کاملا دچار فروپاشی روانی شدم هیبتم رو جمع کردم و چایی خوردم! و چایی خوردم! و چایی خوردم! با بچهها گپ زدم جناغم از استرس تیر کشید و دردش هنوز هست تکلیف امتحان بعدی مشخص شد و حالم کمی بهتر شد و زندگی هنوز در جریانه..