تا قطره ای از ماه به حلقم بچكانی شب پيش تو زانو نزدن بی ادبی بود . شب بود و تو بودی، شبِ ديگر تو نبودی شب ظاهراً از من گله مند و عصبی بود . روراست بگويم كه جهان بی تو برايم روی ورقی باطله سقفی حلبی بود . #مسلم_فدایی
دلتنـگی غروب را مـیان گیسـوانم پنهان ڪردم ... با زمـین و زمـان برای رسیـدن به تو جنگیدم ... براے رسـیدن به تویـی ڪہ سڪوتت عشــق را شــرمنده ڪرد و غروب را دلگــیر ،،،،