👆👆👆🔷از «اسلام کراواتی» تا «اسلام حجاب و ریش»!
«اسلام علمی» و «اسلام مبارز و انقلابی» و «اسلام فرهنگی» ساختهٔ دانشآموختگانی در اروپا و امریکا، از سید جمال تا ملکم (در عصر قاجار و پیش از مشروطیت) و مهدی بازرگان و یدالله سحابی و علی شریعتی و سید حسین نصر و داریوش شایگان، به یاری شرقشناسان اروپایی همچون لویی ماسینیون و آنری کوربن، بود و به اینها میباید افزود محمد اقبال لاهوری شاعر پارسیگوی را که او نیز در انگلستان و آلمان دانش آموخته بود.
بنابراین، «احیای تفکر اسلامی»، از سید جمالالدین اسدآبادی تا شریعتی، همچون «کمونیسم» و «فاشیسم» دستپخت آشنایی با غرب و یادگیری از مکاتب رقیب بوده است، و نه دستپخت مشتی فقیه و روضهخوان که حتی قادر به توضیح و تبیین علمی و فرهنگی کلمهای از قرآن و سنّت و تاریخ با توجه به علم و فرهنگ امروز و جذب جوانان نبودهاند، از علامه طباطبایی و محمود طالقانی بگیر تا مطهری و سید جلال آشتیانی و محمدباقر صدر و دیگران، و هرگز نمیتوانستهاند فراتر از بازاریان بیسواد و مقلد در میان درسخواندگان دانشگاهی پایگاهی بیابند، مگر بهواسطهٔ تقلید از نویسندگان غربی و همسویی افرادی همچون بازرگان و دیگر مهندسها و پزشکان مسلمان یا آخوندزادههای پوست انداختهای همچون سید حسین نصر و شریعتی و آل احمد و دیگر دکتر مهندسهای ناآشنا با مبانی فلسفی و علمی تفکر و تاریخ غرب و جهان.
«انقلاب ۵۷» ایران، برخلاف پیروزی گروههایی همچون طالبان و داعش و اکنون گروههای معارض سوریه (که برخی از آنها همچون طالبان و داعش نخستین الگویشان حکومت آخوندی در ایران بوده است)، در کشوری جنگزده، با دولت و اقتصادی از هم پاشیده، و با هجوم گروهی مسلح و شکست دولت مرکزی در طی دهههایی طولانی از جنگ و گریز و انفجار و کشتار و ویرانی و فقر و فلاکت، اتفاق نیفتاد. «انقلاب ۵۷ ایران» را روشنفکران و نویسندگان و شاعران و دانشگاهیان و دانشجویان و کراواتیها و فکلیها و کارمندان و کارگران و روزنامهنگاران و فرهنگیان و آموزگارانی رقم زدند که خود کارمند دولت بودند و در هنگامهٔ انقلاب نیز هرگز حقوقشان قطع نشد و بازداشتهای سراسری نشدند و هرگز در خیال نیز تصور نمیکردند فردا روزی که «انقلاب» شود «آخوندها» بتوانند به یاری مشتی عوام و اوباش و تفنگچی، در کمیتهها و سپاه، و «دادگاه انقلاب» و انحصار رادیو و تلویزیون و مطبوعات و مصادرهٔ اموال و مشتی دکتر - مهندس نادان و همرنگ جماعت زمام انقلابی را به دست بگیرند که آنان ناخودآگاه و بیخبر از پیامدهایش برانگیخته بودند و دولتی ثروتمند و جامعهای مرفه را با اعتصابات سراسری و راهپیماییهایی انبوه که دولت در برابر آنها کوتاه آمده بود با کمترین خشونت و خونریزی به زیر کشند. بیدلیل نیست که «نظام ولایت فقیه» در عمر طولانیاش هرگز به هیچ اعتصاب و تظاهراتی رضایت نداده است و با خشونتی سبعانه و بیرحمانه همواره آنها را سرکوب کرده است تا به آنچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد دچار نشود.
باری، اگر «انقلاب ۵۷ ایران» نخستین «انقلاب اسلامی» خاورمیانه بود و مردم ایران در پیش از انقلاب هرگز تصوری از اینکه «حکومت اسلامی» و «حکومت فقیهان» و «حکومت آخوندها» چگونه چیزی خواهد بود نداشتند و تنها به دانشگاهیان اروپارفته و امریکارفتهای مینگریستند که نام دکتر و مهندس بر خود داشتند و مطابق با رسم روز لباس میپوشیدند و از «آزادی» و «استقلال» و «حقوق بشر» و «رهایی از امپریالیسم» و «استعمار» و «جمهوری» و «حکومت مردم» و «حق تعیین سرنوشت» و حکومتی «جمهوری همچون فرانسه» سخن میگفتند امروز بر همگان روشن شده است که «اسلام انقلابی» دیگر نه با پیشگامی «دانشگاهیان» بلکه با پیشگامی بادیهنشینان مسلح و دیگر گروههایی از گوشه و کنار جهان اسلام صورت میگیرد که جز «ریش» و «تفنگ» و برقراری «احکام شریعت» و «حجاب» و «تازیانه» و «سنگسار» و «قطع دست و پا» چیزی دیگر در سر ندارند. در این میان، شاید تنها ترکیه بوده است که با پایی در اروپا و با پایی در آسیا توانسته است با «اسلامی کراواتی» هم «عوام» را بفریبد و هم «خواص» را و از «انقلابهای اسلامی» و «اسلامگراییهای» خاورمیانه در کشوری که زمانی کشور کودتاها (در دههٔ ۷۰) و چپها بود به ثباتی نسبتاً استوار دست یابد و سرمایهٔ اقتصادی و سیاسی خود را صد چندان کند، تا کی که باز چرخ گردون سازی دیگر کوک کند. باز هم اسلامی که برد اسلام کراواتی و آمریکایی بود، نه اسلام روسی!
اما از دهن کجی و بازی روزگار اینکه بدون «انقلاب اسلامی ۵۷» و «نظام ولایت فقیه شیعی» نه «طالبان» و «القاعده» و «داعش» و نه «اخوان المسلمین» سنّی، در مصر یا ترکیه، با ریش یا با کراوات، بختی برای ظهور و رسیدن به قدرت نداشتند.
شنبه، ۱ دی، ۱۴۰۳
@fallosafahmshk