این کانال فایلهای صوتی تمامی نوشتهها، اعم از کوتهنوشتها، یادداشتها و مقالات ناصر فکوهی که شکل کتاب ندارند را منتشر و مکمل کانال کتابهای صوتی ناصر فکوهی است.
واژه «اقلیت»، بر اساس ِ رابطه قدرتش با پیرامون، مفهومی چندگانه و متناقض است: اگر یک اقلیت، رابطهای سلطهآمیز با پیرامون خود داشته باشد، ما با گونهای اقلیتسالاری(الیگارشی)، سروکار داریم که اقتدارگرایانه است. اما اگر اقلیت – و اغلب اقلیتهای متکثر – زیر ِ هژمونی یک قدرت ِ فرادست ِ «اکثریت» ِعددی، واقعی یا مفروض، مطلق یا نسبی، خود را به یک قدرت تقلیلدهنده و یکسانساز تبدیل کرده باشد، با حاکمیتی سروکارداریم که ممکن است «دموکراتیک » باشد، اما عادلانه نیست. زیرا نفس ِ یکسویه و طردکننده قدرت، واژه «دموکراسی» را در مفهوم مدرنش، بیمعنا میکند. بنابراین، تنها در شرایطی با یک موقعیت عادلانه اجتماعی برای «اقلیتها» روبرو هستیم که در آن بتوانیم اقلیتهای عددی ِ بزرگ و کوچک را در همزیستی و تناسب قدرت و آزادی با یکدیگر در یک حاکمیت برابرگرایانه ببینیم. فایل صوتی با صدای نویسنده
واژه «اقلیت»، بر اساس ِ رابطه قدرتش با پیرامون، مفهومی چندگانه و متناقض است: اگر یک اقلیت، رابطهای سلطهآمیز با پیرامون خود داشته باشد، ما با گونهای اقلیتسالاری(الیگارشی)، سروکار داریم که اقتدارگرایانه است. اما اگر اقلیت – و اغلب اقلیتهای متکثر – زیر ِ هژمونی یک قدرت ِ فرادست ِ «اکثریت» ِعددی، واقعی یا مفروض، مطلق یا نسبی، خود را به یک قدرت تقلیلدهنده و یکسانساز تبدیل کرده باشد، با حاکمیتی سروکارداریم که ممکن است «دموکراتیک » باشد، اما عادلانه نیست. زیرا نفس ِ یکسویه و طردکننده قدرت، واژه «دموکراسی» را در مفهوم مدرنش، بیمعنا میکند. بنابراین، تنها در شرایطی با یک موقعیت عادلانه اجتماعی برای «اقلیتها» روبرو هستیم که در آن بتوانیم اقلیتهای عددی ِ بزرگ و کوچک را در همزیستی و تناسب قدرت و آزادی با یکدیگر در یک حاکمیت برابرگرایانه ببینیم. فایل صوتی با صدای نویسنده
یک سوم از زندگی ما در خواب میگذرد، کمی بیشتر یا کمتر. پرسش این است: آیا این «زمان»ی از دسترفته است یا سرچشمهای برای خلاقیت؟ آیا اصولا میتوان میان آن یک سوم خواب و این دو سوم بیداری رابطهای معنادار و تاثیرگذار، فراتر از نیازهای بیولوژیک یافت؟ شاید اینجا رابطه کوهیخی ِ ناخودآگاه و خودآگاه به ذهنمان برسد. خوابهایی که از یادمان میروند تا در وجودمان خانه کنند و خوابهای ِ بیداریمان که همچون اشباحی ناخوانده از ذهنمان میگذرند: پایههایی خطرناک برای وجود اجتماعیمان
یک سوم از زندگی ما در خواب میگذرد، کمی بیشتر یا کمتر. پرسش این است: آیا این «زمان»ی از دسترفته است یا سرچشمهای برای خلاقیت؟ آیا اصولا میتوان میان آن یک سوم خواب و این دو سوم بیداری رابطهای معنادار و تاثیرگذار، فراتر از نیازهای بیولوژیک یافت؟ شاید اینجا رابطه کوهیخی ِ ناخودآگاه و خودآگاه به ذهنمان برسد. خوابهایی که از یادمان میروند تا در وجودمان خانه کنند و خوابهای ِ بیداریمان که همچون اشباحی ناخوانده از ذهنمان میگذرند: پایههایی خطرناک برای وجود اجتماعیمان