از یاد بردی آن همه شیرین زبانی را
آخر ، به کامم تلخ کردی ! زندگانی را
گفتی : که از شهر قشنگ عشق می آیی!
آگاه بودی و غلط دادی نشانی را
هر روز احساس تو با من زرد تر می شد
کردی پر از پاییز ، باغ مهربانی را
از سوره های عشق،یک آیه نمی دانی
هرگز نخواندی این کتاب آسمانی را
من چند روزی میهمان چشم تو بودم
چشمت نمی دانست رسم میزبانی را
من قصه ی نامهربانیِ تو را دارم
هر شب ، چه خواهی کرد تو بی داستانی را...
#علیرضا_شیدا#فقط_شعر_و_غزل شما هم به جمع بیش از ۷۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید
👇👇👇@faghatsheroghazal🌹🌹