محال بود و خیالی، سفر به آینده
کسی نمیبرد از ما خبر به آینده
به آبهای روان نامه را بیندازید
که رود میرود آسیمهسر به آینده
در این اتاق پس از مرگ ما، فقط خون است
که نَشت میکند از لایِ در به آینده
برای محکمه خاکستری نخواهد ماند
یکی فرار کند شعلهور به آینده!
به قدر بوسهی کبریت اهل حادثه باش
که نیست هیچ پلی بیخطر به آینده
نگاه میکنم از شب به شب؛ [چه تیره شبی!]
نگاه میکنم از چشمِ تر به آینده
چه حرفها که ندارد دهان زخمی ما
گذشته را بکشانیم اگر به آینده ...
#سعید_مبشر #فقط_شعر_و_غزل شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید...
👇👇👇@faghatsheroghazal