تا برای ناز چشمت دود اسپند آورم ،
می زنم با سوز سینه شعله ها بر پیکرم
سینه ام ،آتشگهی از سوز سرد آه شد
کهکشان، روشن شود از آتش خاکسترم
بر حصار شانه ام آواز برف است و سکوت
با کدامین گلبنی در روزهای پرپرم ؟
مست توتستان مژگان تو شد میخانه ام
فتنه ها ریزد دمادم از خمار ساغرم
در تنم تبعیدم و مجرم به لمس بوسه ات
از گناهم پاره شد سر حلقه های باورم
برکه ای تاریکم و چشمت محاق کامل است
با شبت پرواز کرده خنده از نیلوفرم
بغض را در من دمیدی سینه ام آبستن است
صاعقه می بارد از باران آتش گسترم
دانه دانه از نگاهم چیده ام چشم ِنظر
تا برای ناز چشمت دود ِ اسپند آورم ...
#زیبا_حسینی_جیرندهی#فقط_شعر_و_غزل شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید...
👇👇👇@faghatsheroghazal🌹🌹