یک جرعه آب خوش به کام خشک دریا نیست
دنیای شیرینی که گم کردیم اینجا نیست
قلب گوَن ها را مسوزان بادِ ویرانگر
بر شاخه های آرزو ابری شکوفا نیست
سر می رود از صبرِ برکه اشک نیلوفر
این دشتِ سیل آورده سهم چشم صحرا نیست
چشمِ بصیرت نیست در مینای این مردم
انگار دنیای پس از تو اهل معنا نیست
نا پایدار و بی تعلق بادهای زرد ....
یک دانه بر ماندن در این بیغوله مانا نیست
اصلا نمی ارزد بمانی پیش آنکس که
یک دم دلش با قلب مهجورت هم آوا نیست
یکریز میجوشی به کام تشنه ی یاران
اما کسی پای تو در این قصه کوشا نیست
چون موج روی شانه های باد می رقصی
در سینه ی امواج اما روح دریا نیست
امروز را دریاب و خوش باش و مدارا کن
پشت شبِ دیجور ما شاید که فردا نیست
یک وقت میبینی که زیر تلی از خاکی
در ظلمت شبگیرِ گورت نور صهبا نیست
حالا که هستی چشم دل وا کن عزیز جان
دنیا فقط بادام و آب و نان و بابا نیست
یا گاه مثل گله ای آهو رها باشی
جایی که در هر فصل آن سبزیِ افرا نیست
دنیا محل رفتن و در خود نماندن هاست
خورشید را در خاک تیره ذره ای جا نیست
#اکرم_نورانی#فقط_شعر_و_غزل شما هم به جمع بیش از ۷۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید
👇👇👇@faghatsheroghazal🌹🌹