View in Telegram
#رمان_پدر #نویسنده_فاطمه‌سون‌آرا #قسمت چهل و هفتم حرف‌هایش دلم را گرم کرد گویی حس خاصی در این روز نهفته بود که هنوز برایم روشن نشده بود شازیه سپس به فرشته نگاه کرد و با صدای نرمش گفت تو هم برو عمه جان را کمک کن هر دوی‌ تان باید زود آماده شوید شاید تا چند ساعت دیگر مهمانان برسند این حرف مثل موجی آرام اما مداوم در ذهنم تکرار می‌شد دست فرشته را گرفتم و از آشپزخانه بیرون شدم به سوی اطاق خود رفتم اطاقی که همیشه پناهگاه کوچک من بود آرام دروازه الماری را باز کردم و لباس نو را همان لباسی که مادرم دیروز برایم خریده بود بیرون کشیدم لباس را مقابل خودم گرفتم و در آیینه خیره شدم نگاه به آن رنگ زیبای دلخواهم لبخندی ناخودآگاه روی لبانم نشاند دستم را با نرمی روی پارچه‌اش کشیدم و با خود گفتم این رنگ را چقدر دوست دارم مادرم هم این را می‌داند. برای همین این لباس را برایم گرفته است لباس را دوباره با دقت روی تخت گذاشتم نگاهی به فرشته کردم و با صدای آرام گفتم من می‌روم حمام تو هم آماده شو سپس وسایل حمامم را گرفته و از اطاق بیرون شدم. در حمام آب گرم مثل نوایی آرام روی تنم جاری شد و خستگی روز را از من گرفت بعد از حمام لباس نو را پوشیدم دست بردم و موهایم را شانه زدم موهایم را با دقت دور سرم بستم سپس چادر زیبایی که هم‌رنگ لباسم بود را روی سرم انداختم همین ‌که آماده شدم صدای زنگ دروازه بلند شد قلبم اندکی تندتر تپید آیا آن‌ها رسیده‌اند؟ لحظه‌ای ایستادم و نفسی عمیق کشیدم سپس به سوی کلکین اطاق رفتم پرده را کمی کنار زدم و با احتیاط نگاهی به دروازه حویلی انداختم پدرم دروازه را باز کرد مردی وارد شد و با او احوال‌پرسی کرد پشت سرش همان زنی که همیشه برای خواستگاری می‌آمد با لبخندی قدم به داخل گذاشت و سپس او… پسری با قد بلند و چهره‌ای معمولی وارد شد نگاهش آرام اما محتاط بود به پدرم سلام داد و سری به احترام خم کرد بعد نگاهی به اطراف انداخت گویی دنبال چیزی یا کسی می‌گشت وارخطا شدم پرده را به سرعت کشیدم و خودم را پنهان کردم دستم را روی قلبم که دیوانه‌وار می‌تپید گذاشتم گویی می‌خواست قفسه سینه‌ام را بشکافد آن لحظه عجیب و غیرمنتظره بود گویی چیزی در درونم بیدار شده بود با همان نگاه اول مهر فریدون به دلم نشست حسی که هرگز پیش از آن تجربه نکرده بودم قلبم نرم شده بود و ذهنم درگیر خیال‌هایی که نمی‌توانستم آن‌ها را کنار بزنم. ادامه داردالله را فراموش نکنید @Faghadkhada9
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily