View in Telegram
📝#نویسنده_بانو_اسیه #دختر‌_خدمتکار #پارت_صد_وهفتاد دگه مادر خو اجازه نمیدادم که خونه ها پاک کاری کنه بری خو به یک رستورانت کار پیدا کردم گاهی اشپزی میکنم گاهی هم پاک کاری شکر خدا پولی خوبی میده و زنده گی ما میچله داخل رستورانت بودم مدیر رستورانت یک دختر خیلی  خوبی بود نرگس: اسیه جان تو مواظب اینجی باش  مه تا بیرون برم زودی میایم باشه مواطب هستم نرگس برفت  مه داخل رستورانت بود جز مه  چند تا کارمند زن دگم بود و همه ای گارسون ها ای رستورانت زن بود مه هم راضی بودم  کلا رستورانت مربوط به دختر خانم ها میشدو مردا اجازه ندیشتن به ای رستورانت بیاین مشتری زیاد نبود چون طرف عصر مشتری کمه گوشی مه زنگ امد _بلی نرگس جان نرگس: اسیه مگرم بمه یک کاری کنی _بلی بگن چی کاره نرگس: برو داخل اتاق مه _برفتم دگه چکار کنم نرگس: زیر میز مه گاوصندق هست ببین _باشه بدیدم نرگس: ببین اسیه مه جز تو به کسی دگه اعتماد نکردم  رمز گاو صدق میدم  یک دوسیه هست مربوط به رستورانت _باشه تشکر از اعتماد شما نرگس رمز بگفت دوسیه خدی ۲۰ هزار پول ودیشتم در گاو صدق خوب قفل کردم و بیرون شدم رستورانت سپردم به دخترا بعد رفتم به ادرسی که گفته بود نرگس:خیلی خیلی تشکر  کار مه دوباره نکردی _خواهش میکنم کاری نکردم نرگس: بیا ای دوصد بگیر _خاطر پول ای کار نکردم 😐😐مر شرمنده میکنن نرگس: نه جانم کرایه تو میدم خاطر مه به زحمت شدی _تا اینجی به ۱۰ روپیه امدم  😐😐 نرگس:ههههه بگیر ای هم صدی دگه انکار نکو صدی گرفتم ماستم از رستورانت بیرون شم 🥹🥹🥹😅  خودینه بخدا ایشته لاغر شده ای او آیمان نیه😔😔 تعجب کردم 😳😳مایه سیگار بکشه یا مه خاو میبینم نکنه آیمان از وقتی مه رفتم سیگار میکشه چند دقه همتو مکث کرد به فکر فرو رفت یک کاغذ گرفتم طاقتم  نیاماد آیمان به ای وضعیت ببینم  دلم خون شد دادم دست گارسون گفتم ببر به او میز و ایر بدی به آقا آیمان آیمان سیگار با فندک روشن کرد همزمان گارسون او  کاغذ  هم داد دستی  حسی خیلی خوبی داشتم بعد سه ماه آیمان دیدم😅😢😢😢 چند بار  کاغذ بوی کشید فکر کنم فهمیدی که مه بودم زود از رستورانت بیرون شدم تا مه پیدا  نکرده یادم رفت که بگم  به زور صدف خانم بما پاسپورت گرفته و قراره تا دو هفته دگه بریم پاکستان😐🥹🥹 هیچی خوش ندارم از کشور خو برم اما اگه نرم زنده گی ما خراب میکنن ای کار هم صدف خانم بمه پیدا کرده تا از  بچه ای دور شم 😐😑😑مه هنوزم راضی نیوم که به پاکستان بریم ولی مادر میگه بریم چند بار گفتم میریم کابل اما صدف خانم گفت باید جایی بری که درو باشه الله را فراموش نکنید @Faghadkhada9 هیچ وقت آیمان تور پیدا کرده نتونه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily