📝#نویسنده_بانو_اسیه
#دختر_خدمتکار
#پارت_صد_وپنجاه_وشش
باش گپبزنن
😐😐
النا:به به ببین کی اومده
😁😁
همه طرف مه نگاه میکردن
👀
تینا: شفا باشه میگن کما رفته بودی
😳😳
النا: بیا ازش بپرسیم چی قسم جا بوده ما هم بریم
😉😄
تینا: باید اول مرمی بخوری
😐😂
....کی مرمی خورده
😳
....کی کما رفته
🥹
النا: ایشون
😁😁👈
_بسه دگه تو تا کی مایی خود خو تحقیر کنی هرچی چیزی نمیگم چپ هستم تو فکر میکنی نمیتونم از خو دفاع کنم
نه میتونم ولی نمام شخصیت خو مث تو پیش همه پایین بیارم
ستاره: راست میگه النا بتوچی اخه کی میگه فضولی کنی
النا:هههه تو هم وکیل مدافع ای دختر خدمت کار که دو روپیه نمی ارزه شدی
تینا: ها بخدا
حاسنات: هرچی اس خو فضول نیس حالی تو چُرا بخیلیت گرفته
😳😅هیچ نفامیدم
النا: کی مه ههه اونم به ای دختر که خدمت کاره
😡😒😒
_بسه حاسنات بیا بریم
حاسنات: تو خوده چپ بیگی اما مه نمیتانم دوست مره هرچی گفته بتانه
😡😡جوابشه میتم
النا: به این میگن دوست
👏👏 بخاطر دختری که حاضره خونه ها غریبه تمیز کنه اونم خاطر پول خدا خبر دگه چی کارا میکنه
🙊🙊🙊
دست خو بالا کردم که بزنم ک دیدم
😐😐😐😐
النا:
😡😡😡😡😡😡 توووووو چطور جرعت کردی منو بزنی هاان
اونم بخاطر ای دختر بدکاره
آیمان: ساکت شو و گم شوو
النا: خیلی تحمل کردم آقا آیمان دیگه بسه فهمیدی
😡😡😡
آیمان: چرت و پرت تحویلم ندی گمشو فقط
النا: تو تاحالا چند بار بخاطر این دختر منو دعوا کردی و امروز آیمان نمیبخشمت
آیمان: به درک
النا رفت آیمان هم یک نگاهی طرف مه کرد روخو دور داد و او هم رفت
حاسنات: اوخیی دلکم یخ کد
😀
ستاره: حقی بود
_ستاره
😔
ستاره: جانم خودتو نارحت نکن داداشم حقشو داد
همه نگاه میکردن
😐حس بد یعنی این
😔😔
وقتی داخل صنف شدم النا و تینا هم بود با غضب طرف مه نگاه میکردن الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9