📝#نویسنده_بانو_اسیه #دختر_خدمتکار #پارت_صد_وپنجاه_وپنج صبح وقت بیدار شدم کیف خو وردیشتم از دم‌سرا که بیرون شدم‌دیدم آیمان موتر خو حرکت داد داخل کوچه ایستاد بود از کوچه ها شلوغ که تیر شدم فکر کردم رفته ‌ولی نه ته کوچه منتظر ایستاده بود ای چری اینجی ایستاده آیمان: بیا سوار شو _نمیشم اگه کسی ببینه چی😐 آیمان: کسی مارو نمیشناسه بیا سوارشو _نمیشم خود مه میرم آیمان: اگه اون پسره بیاد دنبالت خوب میری _شما به او چی کار دارن آیمان: اخه تو چی وقت میخوایی بفهمی چی وقت دگه چکار کنم باید یه دفه دگه هم مرمی بخو... _خدا نکنه چی میگن شمااا🥹😡 آیمان: کاش میموردم اون وقت ازم راحت میشدی _چری ایته میگن😐😔 آیمان: چند دفه گفتم دوست دارم ولی باور نکردی حالا به کنار میگم بیا برسونت لج کردی اگه اون پسره بگه ولشش خداحافظ به موتر خو سوار شد و برفت موندم چی بگم قلب: کاش سوار میشدی همیشه دلیو میشکنی😐😐 ذهن: خوب شد سوار نشدی اگه نه فکر میکرد تو هم عاشقشی قلب: قبول کن تو ام اونو دوسس... عهههه ذهن و قلبم با هم بهث داشتن تا رسیدم‌ دم‌در پوهنتون سمیع دیدم با هم داخل شدیم آیمان هردو ی ما باهم دیدی عصبانی رفت 🥹😐 مه چی کنم اخه باهم بودن ما نا ممکنه حاسنات: وی خدا امادی😍😅 _ماستی نیایم هههه حاسنات: چپ دگه زیاد خوش استم😂😍 _😉چری حاسنات: بیا بریت بگویم راستی چطوراستی _خبم اول که نپرسیدی😒😂 حاسنات: تره دیدیم یادم رفت احوالت پرسان کنم 😜😁😁 _خوبه بریم کافه سر پا موندم حاسنات : سیس بریم خدی حاسنات اختلات میکردیم که ستاره هم به جم ما امد ستاره: جم شما جمه گل شما کمه😅😍😍 _بیا زن حمید جو ستاره: وی از هماله بچه مرتکه به نام مه کردی 😃😎😂 _ها بیا خبی جانم ستاره: خوبم 😍ایشتنی حالی😐😂😂 _تیاره خود خو بدر نیار خاطری یاد گرفتی 😒😂 ستاره: ها دگه بیخی هراتی شدم گاهی از زبونم میجه ایرانی😁😁😅که شما ببخشن😌😌 حاسنات: خی مرم یاد بتی هراتی ره ده بین کلگی تان یک مه کابلی گپ میزنم _نی مقبول گپ میزنی مره خوشم میایه کابلی🤪😉 ستاره: مرم خوشم میاد😐😂😂😂 _بیخی عبرت کردن 😂 هرسه باهم خنده میکردیم که النا دختر فیلم وارد شد خدی بادیگارد خو تینا 😐 حاسنات: ای ره ببی تو نبودی زیادپشتت گپ میزدالله را فراموش نکنید @Faghadkhada9