📝#نویسنده_بانو_اسیه
#دختر_خدمتکار
#پارت_صد_وپنجاه
یک هفته میشه که اسیه به کما هست
🥹
هنوز کدوم تغیری به وضعیتش نیومده
حال مادرش هیچ خوب نیس مه هم به زور رو پام وایستادم
خیلی نارحتم
😐😑اخه چرا این کارو با من میکنی
رو تخت دارز کشیده بودم زخمام رو به بهبود بود
ستاره رنگش پریده بود اومد اتاقم
ستاره: دادااشششش اسیه
_ چی شدههه اسیه
😢😢🥺
ستاره: زود بیااا
با عجله از رو تخت پایین شدم
اخخ زخمم کم درد میکرد
وقتی داخل سالون شدم صدای گریه همه جا میپچید
سرعت که چند لحظه پیش داشتم به یه ثانیه کم شد
اروم اروم رفتم خاله فریاد میزد
😭😭
سحر هم همتو ستاره شیما حتی ریحان سنگدل همه گریه میکردن
با تعجب نزدیک شدم
سحر:چری چریی
😭😭😭اسیهه
_چی شده
😐😐
خاله: دختر مه جووون جرمرگ شد
😭😭😭ایی خداااااا
_اسیه کجایه
اسیههههههه
😭🗣🗣
ستاره: داداش اروم باششش
😭😭😭
_اسیه کجاست میگم اسیه کجاسستت
🗣🗣😭
رفتم داخل اتاق صحنه وحشتناکی با جسم بی روح اسیه تمام فضا تاریک کرده بود بدنم سرد انگار داخل یخچال اومدم
توان راه رفتن ندیشتم
داکتر با تکه سفید صورت اسیه میپوشید
_شما چیکار میکنننن هاا
😡😡😡 ننداز او تکه لعنتی رو
داکتر: لطفا ارووم باشید
_اسیه عشقم بلند شد به همه بگو تو زنده ای
😭🥹
اسی مه جان مه
😭
بلند شو دستات سرد شده
_داکتر عشق مه سردش شده میشه پتو بیاری
🥹😢
اسیه بلند شو دیگه بلند شوووووو
😢🥹😭😭😭😭
ماهان دستمو گرفت منو به زور از اتاق بیرون برد
_ولم کنید میخوام برم پیش اسیه هنوز عشق خو بهش ثابت نکردم
😭😭
ولم کنید
داداش ولم کن اسیه نمورده
اون زده هست
ماهان: مورده مورده
😐
_نه نه نهههههههه
😭😭😭😭😭
حمید: خدا بتو صبر بده لالا
😔😔
_حمید اسیه نمورده
😭😭تورو خدا بگو زنده اس
سرحمید به نشانه متاسفم پایین بود
😔
خدایا باورم نمیشه اسیه منو تنها گذاشته باشه
بهم صبر بدی ای درد تحمل کنم اخه مگه تحمل هم میشه دادو بیداد را انداختم داخل شفاخونه
نه نمیتونه اسیه منو تنها گذاشته باشه
😭
تازه میخواستم اسیه راضی کنم
اما خدا اونو ازم گرفتت
😭😭😭 چرا ایتو شد چرا خدا اسیه ازم گرفت
💔😢
نه نه نهههههه الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9