امروز صبح از خواب بیدار شدم، همه جا ساکت تر از همیشه بود، از پنجره بیرون رو نگاه کردم و دیدم هیچکس توی خیابون نیست، انگار گرد مرده پاشیده باشن توی شهر. زیاد طول نکشید که بفهمم همه نابود شدن و من، تنها بازماندهی این شهرم. میگن تنهایی باعث میشه خاطراتت کم کم محو بشه. برای همینم یه دفتر خاطره برداشتم و از تو، اینو به یاد داشتم که چقدر شبیه ماه بودی و پر از امید. و برای یادگاری میخوام اسم زیباتو تو دفترم حک کنم.
https://t.center/exoaree