I play the notes, The notes you write to me, this is both interesting and scary! Because if you are not there to write the notes of my life, I will be a musician who has no voice.
امروز صبح از خواب بیدار شدم، همه جا ساکت تر از همیشه بود، از پنجره بیرون رو نگاه کردم و دیدم هیچکس توی خیابون نیست، انگار گرد مرده پاشیده باشن توی شهر. زیاد طول نکشید که بفهمم همه نابود شدن و من، تنها بازماندهی این شهرم. میگن تنهایی باعث میشه خاطراتت کم کم محو بشه. برای همینم یه دفتر خاطره برداشتم و از تو، اینو به یاد داشتم که چقدر شبیه ماه بودی و پر از امید. و برای یادگاری میخوام اسم زیباتو تو دفترم حک کنم.