#داستانهای_شیوانا 42
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂🌿🍂 🌸❣🌹شیوانا دوستی داشت که با او خیلی صمیمی بود. هر وقت این دوست چیزی می خواست شیوانا بلافاصله برای اجابت خواسته اش اقدام نموده، بدون هیچ شک و تردیدی حرف ها و خواسته های دوستش را می پذیرفت و هر کاری که از دستش برمی آمد برای آن دوست انجام می داد.
روزی این دوست صمیمی خود را به مریضی زد و به دروغ از شیوانا درخواست کمک کرد. شیوانا هم طبق معمول حرف های او را باور کرد و با جان فشانی در کمترین زمان ممکن نیاز دوستش را برآورده ساخت و هر چه او تقاضا کرده بود را با پیک سریع شبانگاه برایش فرستاد و روز بعد با عجله به همراهی طبیب به سمت منزل دوست حرکت کرد.
وقتی به آنجا رسید دید دوست بیمارش صحیح و سالم مشغول استراحت و تفریح است. او وقتی شیوانا را دید خوشحال شد و به سمتش دوید. شیوانا نیز ازاین که او سالم و سرحال است اظهار خوشحالی نمود. دوستش بعد از مقدمه چینی با شرمندگی پرسید:"
شیوانای خوب! ببین! مجبور بودم دروغ بگویم! دست خودم نبود. البته از اینکه تو هم در رفتارت تغییری ایجاد نشده و دروغ مرا پذیرفته ای باعث حیرتم شده ای؟"
شیوانا تبسمی کرد و گفت:" من دروغ تو را نپذیرفتم. من
دروغگو بودن تو را پذیرفتم. قبل از این هر وقت چیزی می گفتی بنا را بر درست بودن آن می گذاشتم مگر اینکه خلافش با استناد و مدرک ثابت شود.
اما از امروز به بعد هر خبری که از تو رسد ابتدا بنا را بر دروغ و نادرست بودن آن خبر می گذارم و حتی اگر با صدها مدرک و شاهد هم ثابت کنی که خبرت راست است باز همیشه ته دلم تردید دارم که نکند دوباره فریبی در کار باشد.
این همان دردسر ناراستی و دروغ است که
دروغگو را بی ارج و قرب می سازد و اتفاقی است که خوددروغگو باعث آن است و به دیگران ربطی ندارد!"
ا.................................................
پ.ن خادم کانال
یادمان باشد"
برای گرفتن لقب
#چوپان_دروغگو همیشه نیاز به 3 بار دروغ گفتن نیست.
مرتضی زمانی
💚کانال عشق فقط خدا
💚🌹 🌺🌸🌿🍃 @eshgekhodayi🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺