زنِ خوب، زنِ مردهست
به زندانیها یک هفته مرخصی دادهاند تا به خانوادههایشان سر بزنند. هرکدام به شهری میروند و نمیدانند باید منتظر چه چیزی باشند. یکی وسط راه به خاطر گمکردن برگهی هویت راهی انفرادی میشود.
دیگری دست از کتمان حقیقت برمیدارد و اعتراف میکند که ترس او باعث کشته شدن برادر همسرش شده و دست آخر برادر کوچکتر انتقام میگیرد و خواهر و شوهرش را باهم در قطار میکشد.
مرد دیگر قرار مدار ازدواج میگذارد و از دختر میخواهد طبق میل او رفتار کند. با هیچ مرد غریبهای حرف نزد، خواستهای نداشته باشد، هرچه مردش گفت بپذیرد، حتی اگر نظری اشتباه دربارهی رنگ ماست باشد.
دیگری روستایش را درگیر پلیس و قاچاق و گلوله میبیند.
آن یکی میفهمد وقتی زندان بوده زنش به او خیانت کرده و حالا هشت ماه است که مثل سگ در طویلهای پاهایش را زنجیر کرده و بستهاند. نه روز دیده، نه شب. آبی به تنش نخورده، فقط نانی که زنده بماند. پدر دختر از شوهر میخواهد او را بکشد. زن ننگ خانواده است. لایق زندهماندن نیست. نباید بخشیده شود و تاکید میکند دلت به رحم نیاید، او شیطان است. اگر او را ببخشی، بعد از مرگم از تو نمیگذرم.
مرد تصمیم میگیرد زن و پسرش را با خود ببرد. راه سخت و کوهستانی و پربرف است. زن هیچ لباس گرمی ندارد. وسط مسیر پنجساعته پاها و دستهایش بیحس میشود. التماس میکند نگذارد اینجا خوراک گرگها شود. خوابش میبرد. مرد همانگونه که موقع رفتن به روستا اسبش را شلاق میزد که نخوابد، زن را هم شلاق میزند. اما زن خوابش برد. زن یخ زد. زن از سرما مرد.
فیلم YOL داستان رنج زنان است. برای زنان این فیلم بسیار اشک ریختم و برای زنانی که سایه ترس از مردان، تاریکیهای عمیقی درونشان پهن کرده.
#دوات
مرضیه خواجهمحمود
@ensanenoghrei