اَداشو دربیار
عروسک درازگوشش را آورده میگوید: «مامان موهاشو مثل من بباف»
میگویم: «این مو نیست، گوشه. باید سه تا باشه تا بافته بشه»
میگوید: «ببافش دیگه» و با دستانش ادای بافتن مرا درمیآورد که نشانم بدهد چطوری ببافمشان.
گوشها را جوری در هم میپیچم انگار مشغول بافتنم. کش میآورد ته گوشها را ببندم، بافتش باز نشود.
میبندم.
میدهم دستش.
میخندد.
باز میشود.
مهم نیست.
همین که ادایش را درآوردهام کافیست.
#دوات
مرضیه خواجهمحمود
@ensanenoghrei