⚫️ تجربهی دانش؛ سلسله نشستهای آشنایی با پژوهشهای دانشگاهی
✅ نشست دوم: مطالعهی فرایند ساخت دولت در اولین دورهی جمهوری اسلامی در ایران (1357-1368)
ارائهدهنده: مهسا اسدالهنژاد
۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
دانشگاه تربیتمدرس، دانشکدهی علوم انسانی، سالن شهدای گمنام
🛑 اگر دانشجوی دانشگاه تربیتمدرس نیستید و قصد شرکت در این نشست را دارید، لطفا تا پیش از ۱۲ ظهر روز شنبه با آیدی زیر در تلگرام تماس بگیرید: @Dariushmobaraki
مجید تهرانیان و علی اسدی در سال ۱۳۵۳ با همراهی رضا قطبی رئیس وقت رادیو و تلویزیون ملی، طرح پژوهشیای را اجرا کردند تا نشان دهند جامعهای که با افزایش درآمدهای نفتی و ایدههای نوسازیِ شتابانِ برنامهریزان وقت، در حال پوستاندازی و دگردیسی بوده به سوی چه آیندهای در حال حرکت است و چه نگرشها، ارزشها و رویاهایی در اذهان ایرانیان در حال شکلگیریست. واقعیت اجتماعی (social fact) که آنهنگام از طرح آیندهنگری بیرون کشیده شد بخشی از همان زمین سفتی بود که حاکمان وقت و حتی مخالفین سیاسی به نحوی دلبخواهانه و مبتنی بر منویات ملوکانه و آرزوهای بیبنیاد، نادیده و ناشنیدهاش گرفتند. طرح آیندهنگری آنموقع مهمترین واقعیتی را که افشا کرد این بود که زیر پوستِ توفیقاتِ مدرنیستی و اقشار و لایههای رؤیتپذیرش روندهایی در جریان است که فقر و تبعیض و تشکلیابی فزایندهی دینداران میتواند پیشرانهای محتملش باشند. تهرانیان، اسدی و همکارانش جادوگرانی نبودند که این چنین انقلاب ۵۷ را پیشگویی کرده باشند، آنها صرفاً به خود واقعیت اجتماعی رجوع کرده بودند. به تعبیری میتوان گفت رخدادهای بزرگ پیش از آنکه محقق شوند صدایشان در میآید؛ صدایی که نظم سیاسی مستقر عمدتاً نسبت به آن ناشنواست. به بیان ژاک رانسیر، همین ناشنوایی ذاتی پلیس (دولت) همواره امکانهای سیاست را به مثابهی برکشیدنِ صداهای داد-خواهانه گشوده نگاه خواهد داشت.
تجربهی دانش؛ سلسله نشستهای آشنایی با پژوهشهای دانشگاهی
معمولأ پژوهشهای دانشگاهی در مسیر پرپیچوخمی از قواعد بوروکراتیک، روابط سلسلهمراتبی و فرمهای تقریر و صورتبندیِ کلیشهای گرفتار میشوند. نهاد دانش و دانشگاه، قواعدی را بر فرایند پژوهش تحمیل کرده که دشواریهای غیر ضروریای برای پژوهشگر پدید میآورد. در سطحی دیگر، پس از آنکه علیرغم همهی دشواریها، پژوهش آمادهی ارائهی دستاوردها میشود، نتایج در جلساتی عمدتاً یکطرفه و غیرگفتگویی در قالبهایی کلیشهای ارائه میگردد و پس از آن، حاصل ماهها و حتی سالها تلاش در کتابخانههای دانشگاهها خاک میخورد.
ما در انجمن علمی-دانشجویی جامعهشناسی قصد داریم طی سلسلهنشستهایی شرایطی را فراهم کنیم تا پژوهشگران آزادانه و بهدور از کلیشهها و قواعد و روابط عمودیِ حاکم بر نهاد دانش، فرایند و نتایج تحقیقاتشان را ارائه کنند و دربارهاش با دیگران به گفتگو بپردازند.
به این منظور از پژوهشگرانی که تمایل به ارائهی تحقیقات دانشگاهی ( یا غیردانشگاهی) خود دارند دعوت میکنیم از طریق ایمیل زیر با ما در ارتباط باشند:
✅فایل صوتی کارگاه "مسالهمحوری در پژوهش" @baharvin دوستانی صوت ضبط شدهی این گارگاهی را خواسته بودند که به مناسبت هفته پژوهش در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شده بود. صوت این جلسه به شیوه سیستماتیک و حرفهای ضبط نشده و به ویژه صدای شرکتکنندگان در کارگاه که بخشی از جلسه به طرح بحث و گفتوگوی با آنان اختصاص دارد به شکلی باکیفیت شنیده نمیشود، بااینحال چون دوستانی خواستار دریافت صوت ضبط شده بودند، فایل صوتی در لینک زیر بارگذاری شده و قابل دریافت است:
پروفسور هابرماس گرامی شاید مرا به خاطر نیاورید، در مارس 1998 در مصر یکدیگر را ملاقات کردیم. شما در مقام استاد ممتاز مدعو به دانشگاه آمریکایی در قاهره آمدید تا با اساتید، دانشجویان و مردم تعامل داشته باشید. همه مشتاق بودند صحبتهای شما را بشنوند. در روزگاری که اسلامگرایان و دیکتاتورها در خاورمیانه به نام «حفظ اسلام»، آزادی بیان را سرکوب میکردند، ایدههای شما دربارهی حوزهی عمومی، گفتوگوی عقلانی و زندگی دموکراتیک همچون هوایی تازه بود. به یاد میآورم در خانهی یکی از همکاران هنگام صرف شام گفتوگوی دلپذیری دربارهی ایران و سیاست مذهبی داشتیم. من کوشیدم ظهور جامعهی «پسااسلامی» در ایران را برای شما نقل کنم، که به نظر میرسید بعد در سال 2002 در سفرتان به تهران آن را تجربه کردید، این وقایع پیش از زمانی بود که در مورد جامعهی «پساسکولار» در اروپا صحبت کردید.
بیانیۀ انجمن علمی ـ دانشجویی جامعهشناسی تربیتمدرس در اعتراض به اخراج آرمان ذاکری
آرمان ذاکری عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس از ادامۀ تدریس منع و از دانشگاه اخراج شد. اتفاقی که خیلی پیشتر از آن آگاه بودیم و نگرانی دانشجویان گروه را طی نامهای رسمی به اطلاع ریاست دانشگاه رسانده بودیم اما هرگز پاسخی از هیچیک از مسئولین دانشگاه و دانشکدۀ علوم انسانی دریافت نکردیم؛ چراکه احتمالاً مسئولینْ مشغولیتهای مهمتری از مشکلات و نگرانیهای صنفی و علمی دانشجویان داشته و دونِ شأنشان است که به آنها پاسخ دهند. اخراج استادی که از ابتدای جذبش گروههای فشار دانشگاه از هیچگونه آزار و کارشکنیای در ادامۀ کارش دریغ نکردند پیام روشنی را برای ما دانشجویان داشته است: «اینجا مِلک طِلق ما و سرسپردگان ماست». اخراج استادی که به گواه کارنامۀ خود و نظر دانشجویان گروه بهترین کیفیت علمی را ارائه میکرده و از بالاترین رضایت آموزشی برخوردار بوده است البته ما را شگفتزده نخواهد کرد چراکه اخراج و حذف اساتید و دانشجویانْ نه استثنایی بر قاعده، بلکه جزئی جدانشدنی از منطقِ دانشگاه ایرانی علیالخصوص در علوم انسانی بوده است؛ یک انقلاب فرهنگی دائمی و بیوقفه با مکانیسمهای پاکسازی و خالصسازیِ متنوع که در برهههای مختلف به زبانها و فرمهای متفاوت ظاهر شده و هدف غاییاش آن است تا دانشگاهی عقیم، مطیع و تکصدا تولید کند. شما یا پیشاپیش و به نحوی سیستماتیک از گسترۀ دانشگاه بیرون گذاشته میشوید یا تابوتوان تحمل مکانیسمهای تأدیب و تابعسازی که بر جسم و روانتان اِعمال میشود را از دست میدهید و عطایش را به لقایش میبخشید. از استثناها که بگذریم، نتیجه ماندن اساتیدیست که بیش از آن که دوستدار دانش باشند تکنیسینهای حرفهایدانشگاهی هستند با جسم و روانی مطیع و خالی از شور دستیابی به حقیقت.
نشست «جامعهشناسی انتقادی در ایران اکنون: طرحهای پیشنهادی برای تحقیق»
در پاییز و زمستانِ 1401 دانشجویانِ علومِ اجتماعی بارِ دیگر با ناتوانی جریانِ اصلی جامعهشناسی مواجه شدند: جریانی که بهموازاتِ تولیدِ ضدِدانش در دانشگاه، در حوزهی عمومی در گسترهی وسیعی ضدِتحلیل تولید میکند؛ کارکردِ ضدِتحلیل پراکندنِ سوءتفاهم و گیجکردنِ آدمهاست. ما دانشجویانِ علومِ اجتماعی درعینِ واقف بودن به محدودیتهای بنیادینِ گفتارهای واقعاً موجودِ علومِ اجتماعی، در خلقِ گفتارِ بدیل ناتوان بودهایم و دربرابرِ خلاقیتهای جمعی غیرِدانشگاهی مانندِ مجموعهی «دسگوهاران» دستمان خالی است. تجربهی تاریخی نشان داده خلقِ گفتارهای رادیکالِ جامعهشناختی در حاشیهی آکادمی، در فضای مرزی بیرون/درون و در کلکتیوهای دانشجویی امکانپذیر بودهاست. نشستِ «جامعهشناسی انتقادی در ایرانِ اکنون: طرحهای پیشنهادی برای تحقیق» که بههمتِ «انجمن علمی ـ دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس» برگزار میشود کوششی است برای گفتگو با دانشجویانی که بهدرستی از توانِ جریانِ اصلی جامعهشناسی ناامیدند و در جستجوی امکانهای تازهای برای مداخلهی مفهومی در وضعیتاند: یعنی گشودنِ مسیرهای تازهای برای تفکر و کنش.