بیگانه

خنده تو خنده منه. شادی تو شادی منه. مشکلت مشکلمه. تلاش کردنت تلاش کردنمه.

ممکنه بست فرندم باشی ولی بس‌که غر بزنی نخونمت. در کل من تمایلم به زندگی رو راحت بدست نیاوردم که تو بخوای با منفی بافی و غر ازم بگیریش. من امید می‌پرستم. نور میخورم. دائما زندگی جشن می‌گیرم. می‌دونی؟ نمی‌ذارم این تمنای زندگی رو ازم بستونی.

زن ایرانی در کل خیلی تخمش بود کسی از ریخت و قیافش خوشش میاد یا نه. اگرم سرمه می‌کشید و سرخی می‌زد عمدتا برای زیباتر شدن نبود. یه نمود قدرت درش داشت و جزو مناسک شخصی روزمره‌ و روتینش بود.

زن ایرانی هیچوقت کرکتر passive زن غربی رو نداشته.

هیچ‌چیز خنده‌دار تر از نقدی که از نفهمیدن میاد نیست. آدم برای ضایع نکردن خودش هم که شده باید دست کم اول مطمئن شه کاملا فهمیده با چی طرفه، بعد "نقد" کنه.

اگر در این‌باره کنجکاوید، یکوچولو توی استوری‌های امروز اینستاگرام دربارش گفتم. شاید فکر شمارو هم جرقه بزنه.

گاهی آدم نمی‌دونه چه مسیری رو شروع کرده. از اون بدتر نمی‌دونه چون سرگشته و سرگردونه پا به این مسیر گذشته یا چون شایستگی‌ای در کار بوده

هر اتفاقی بیفتد اوضاع بدتر می شود و به همین دلیل به نفع ماست که هرچه کمتر اتفاق بیفتد.
- لرد سالزبری، در نامه ای در مورد امور ایران در دسامبر 1879.

آیا احتمالا ما از موم ساخته شده ایم؟
-‌ناصر الدین شاه، مارس 1855م.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

رقص دیپماتیک ادامه پیدا می‌کنه با اینکه رقصنده‌ها تغییر می‌کنند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: ساحت رها کننده‌ی رقص برای استعاره شدن واسه‌ی تغییرات دیلماتیک، یک شمشیر دولبه‌است عزیز.

از این نقطه به بعد، حمایت از لطفعلی خان شروع به کاهش کرد. کرمان را فتح کرد ولی آقا محمدخان به طرف شهر لشکر کشید و آن را محاصره کرد. قجرها با فریب در اکتبر 1794 وارد شهر شدند و لطفعلی خان به بم پناه برد. آقا محمد دستور داد که زنان و کودکان کرمان را به عنوان برده به سربازانش بسپارند و مردانی را که کشته نشده اند کور کنند. برای اطمینان از اجرای دستورات او، دستور داد کره چشم‌هایشان را از حدقه بیرون بیاورند، در چند سبد جلوی او ببرند و روی زمین بریزند بیش از 20000 بودند: سر جان مالکوم گفت که این قربانیان کور هنوز هم می‌توانند سال‌ها بعد در ایران پیدا می‌شوند و در حین نقل داستان‌هایی از فاجعه‌ای که به شهرشان رسیده، به گدایی تقلیل می‌یابند».
#HistoryOfIranEmpireOfMind

آدمی اگر بدونه روی چه گنجی خوابیده، یک لحظه رو هم در حفظ و پرورشش غفلت نمی‌کنه.

هرکسی به روان پاک آدمی اعتقاد داره، بهتره چندصفحه‌ای از این کتاب رو از اینجا به بعد رد کنه‌ و نخونه.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: گویا عادل شاه هرچیزی بود جز عادل.
پ‌ن۲: ما خودمون ۱۹۸۴ مذگان داریم.

یه ویدئو توی پیج اصلی دانشگاه پست شده که داره می‌گه: آیا دانشگاه ما مدنی و شهریه؟ بعد می‌گه خب مردم فکر می‌کنن همین که تو شهره کافیه! اما در حقیقت این به این معنیه که وقتی مسئله‌ای پیش میاد، وقتی بحرانی درمیونه، وقتی چیزی نیازه، آیا مردم به دانشگاه همچون یک مجتمع و یک موسسه که بتونه راهگشا باشه فکر می‌کنن؟ نه فقط بخاطر آدم‌هایی که داخلش می‌شناسن‌ها! بلکه بخاطر ساختار و عملکرد خود دانشگاه!
پشمام ریخت از این تعریف. تا به حال دانشگاهی انقدر مسئول ندیده بودم و به دانشگاه اینطور فکر نکرده بودم. واقعا دانشگاه چطور می‌تونه یک موسسه مدنی باشه و در عملکرد شهر و نه فقط آموزش، نقش موثر داشته باشه؟

درنهایت عثمانی در حمله‌ی اوایل ۱۷۰۰ عقب‌نشینی کردند بعد از اینکه افراد زیادی از ارتش خود را به دلیل مریضی از هوای مرطوب گیلان از دست دادند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: گیلانی‌های عزیز که دارید اونجا زندگی می‌کنید، هواتون یه ارتش رو یه روزی زمین زده. در جریانید؟
پ‌ن۲: عاشق بررسی دلایل این شکلی برای اتفاقات تاریخی‌ام. با توجه به علاقه‌ام به انسان‌شناسی پزشکی شنیدن همچین چیزهایی فوق‌العادست. اینکه در خطه‌ای که عده‌ای قرن‌هاست درش دارن زندگی می‌کنن، یه عده دیگه میان و به دلیل کرکترهای اون آب و هوا مریض می‌شن یا براشون قابل زندگی نیست یا حتی میمیرن. فوق‌العادست دونستن همچین چیزهایی.