عمادالدین باقی

#عمادالدین_باقی
Канал
Персидский
Логотип телеграм канала عمادالدین باقی
@emadbaghiПродвигать
9,79 тыс.
подписчиков
481
фото
127
видео
1,47 тыс.
ссылок
⭕️ دود شدن صلح با خاورمیانه
درباره جنگ، صلح، رسانه و تروریسم دولتی

#عمادالدین_باقی
سرمقاله روزنامه سازندگی، ش ۱۷۹۴ شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳

✍️ هیچ دشمن واقعی جز #جنگ وجود ندارد و هیچ خیری بالاتر از #صلح نیست. اعتراض به جنایت جنگی و دفاع از مظلوم نیز جزء ضروری دفاع از صلح است.
برخی برای توجیه سکوت یا لوث کردن دفاع از مردم لبنان و محکومیت جنایات اسراییل، آن را به جمهوری اسلامی ربط می دهند در حالی که این دفاع از انسانیت است و ربطی به سیاست های جمهوری اسلامی یا دیدگاه ما درباره آن ندارد.
در چندماه گذشته ۴۱۵۰۰ انسان در غزه و بیش از ۲۰۰۰ انسان در لبنان کشته شده اند. این تعداد کشته در مدتی کوتاه که اغلب غیر نظامی بودند 《انسان》بودند. خود اسراییل پیوسته ادعا می کند در حمله طرف مقابل کسی از اسراییلی ها کشته نشده یا گاهی یک نفر کشته و یکی-دو نفر مجروح می شوند ولی اگر این تعداد از کشته های مردم فلسطین و لبنان از اسراییلی ها بود حامیانش، جنگ جهانی راه می انداختند.
به قول دبیر کل سازمان ملل در سخنرانی چند روز پیش در مجمع عمومی سالانه 《نه چیزی گروگان‌گیری‌ حماس را توجیه می‌کند و نه چیزی مجازات دسته‌جمعی فلسطینی‌ها را》 و با ۷ اکتبر هم نمی شود این حد جنایت را توجیه کرد ولو اینکه حمله ۷ اکتبر توسط هیچ نهاد حقوق بشری قابل دفاع نیست اما
جنایات اسراییل در تضاد با #اصل_تناسب در اسناد #حقوق_بشر_دوستانه و هزاران برابر ۷ اکتبر است. اکنون دامنه نسل کشی غزه به سوی لبنان چرخیده است.
خبرهای زیر از تلویزیون ایران نیست. خبرهای بی بی سی است.‌ البته گروه خاص و اندکی هستند که هروقت خبری از همین بی بی سی به مذاق شان خوش آید آن را حجت می کنند و هرگاه خوش نیاید می گویند آیت الله بی بی سی... ولی در این موضوع خاص، بی‌بی‌سی در یکی از تیترهایش 《قمار اسراییل در لبنان برای از پا در اوردن دشمنی مسلح و خشمگین》را به کار می برد و حزب‌الله را که از سرزمین خود دفاع می کند «دشمنی مسلح» و «خشمگین» می‌نامد و در مورد اسراییل اصل خنثی بودن را رعایت می کند، در حالی می توانست تیتر بیطرفانه و حرفه ای بزند: قمار اسراییل در لبنان برای از پا در اوردن حزب الله. بنابراین با توجه به این رویکرد، فقط بیان برخی خبرهای بی بی سی برای فهم حقیقت کفایت می کند و نیاز به تحلیل و اکتشاف نیست.
《مشاهدات خبرنگار بی‌بی‌سی از حمله مجدد اسرائیل به بیروت : ما در مقابل يكى از مدارسى هستيم كه صدها نفر از آوارگان جنوب لبنان به آن پناه آورده‌اند. اما اينجا هم ديگر خيلى امن نيست. محل اصابت موشک‌ها فاصله چندانى با اينجا ندارند. ما تصميم داشتيم كه عصر امروز از اين مدرسه به همان منطقه برويم، براى پوشش تشييع جنازه هشت نفر از جمله پنج زن كه جمعه پيش در بمباران اسراييل در ضاحيه كشته شدند. همه اعضاى يک خانواده كه ظاهرا زير آوار مانده بودند و شناسايى جسدهايشان نياز به تست دى‌ان‌اى داشته است(BBCPersian)
《آژانس پناهندگان سازمان ملل می‌گوید یک کارمند و یک پیمانکار این سازمان در حملات اسرائیل به لبنان کشته شده‌اند. در بیانیه این آژانس آمده که دیما درویش برای ۱۲ سال کارمند این آژانس در شرق لبنان بود و ساختمانی که محل سکونت او و خانواده‌اش بود روز دوشنبه مورد اصابت موشک اسرائيل قرار گرفت.
در بیانیه همچنین آمده: «همسر و یکی از فرزندان او نجات یافتند و با جراحات جدی در بیمارستان تحت مداوا هستند. متاسفانه جسد دینا و پسر کوچکش امروز پیدا شد. آژانس پناهندگان سازمان ملل در بیانیه‌اش نوشته از قتل همکاران خود «شوکه و خشمگین» شده (BBCPersian)
این در حالی است که کشتار غیر نظامیان در قواعد کهن حقوقی تا اسناد حقوق بشر دوستانه ممنوع است هم به دلیل اصل محدودسازی جنگ هم اینکه کشتارغیر نظامیان، صلح را هرچه از دسترس دورتر و کینه و انتقام را عمیق تر می کند. اما رژیم اسراییل رسما اعلام‌ می کند که خانه های مردم را بمباران می کند و برای توجیه آن می گوید: حزب الله در خانه‌های مردم سلاح پنهان کرده است. سخنگوی ارتش اسرائیل، دانیل هاگاری گفته است:"از هر کسی که در نزدیکی یا داخل خانه‌هایی است که حزب‌الله تسلیحات در آنجا مخفی کرده است، درخواست می‌شود فورا این محل را ترک و از آنجا دور شود"
همچنین وزیر خارجه اسرائیل، یسرائیل کاتس مدعی شد:"نصرالله مردم لبنان را به گروگان گرفته و در خانه‌ها و روستاهای آن‌ها موشک و سلاح قرار داده تا غیرنظامیان اسرائیل را تهدید کند".
پروپاگاندای اسراییلی که با سانسور شدید اخبار داخلی و روش کودکانه صفر نمایی اقدامات حزب الله و بزرگنمایی عملیات خود همراه است و از طریق برخی رسانه ها هم پیگیری می شود.، گاه به حد توهین به خرد عامه بعنوان یکی از شگردهای جنگی شان می رسد. نمونه اش حرف های احمقانه و تصاویر احمقانه تر موشک زیر شیروانی است(ادامه در صفحه بعد👇)
🌓 وکیل دادگستری، کنشگری رسانه‌ای و مسئولیت اجتماعی

#عمادالدین_باقی

📜 روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳ص۱و۷

متن سخنرانی در نشست «وکیل دادگستری، کنشگری رسانه‌ای و مسئولیت اجتماعی» بمناسبت اولین سالگرد درگذشت دکتر #نعمت_احمدی. این نشست در بنیاد حقوقی کشاورز و ابتکار این بنیاد برگزار شد. آقایان کامبیز نوروزی، صالح نقره کار، حسین عسگری راد، ابراهیم ایوبی و فرزند دکتر احمدی نیز سخنانی ایراد کردند.

به کما رفتن وکالت، پس از انقلاب
در محضر ارباب حقوق هرچه بگویم همچو ران ملخی نزد سلیمان بردن است.
داستان وکالت در ایران داستانی است پر آب چشم. فراز و فرودها و رخدادهای شگفت انگیزی دارد.  در برش زمانی مربوط به دوران ما می‌توان گفت که از فردای پیروزی انقلاب، نهاد وکالت به کما رفت. با وجود اینکه بیشترین حجم پرونده‌ها در دهه ۶۰ بود اما در جوانقلابی و پیامدهای ناشی از ترورها و انفجارها، هزاران محاکمه سیاسی بدون حضور وکیل و البته بسیاری از تشریفات دیگر دادرسی برگزار شد و گویی اساساً چیزی به اسم وکالت وجود نداشت. شرایطی ایجاد شده بود که نه متهم تصور می‌کرد که می‌تواند وکیل بگیرد و نه قاضی به مخیله اش می‌گنجید که در دادگاه غیر از او و متهم کس دیگری حضور داشته باشد. اصلا قضات، مطرح کردن وکیل را توهین به خود و اقتدارشان دانسته و برافروخته می شدند. حتی الان که خیلی اوضاع متفاوت شده نمونه هایی داریم که قاضی به متهم می گوید اگر وکیل نگیری خودم کمکت می کنم. در پرونده های پولی هم بعضا می گویند چرا برائت را ما بدهیم پولش را وکیل جارو کند؟ خودشان هم وکیل می شوند هم قاضی.
وقتی برای اولین بار بعد از انقلاب و در سال ۱۳۷۷ دادگاه علنی با حضور وکیل برای محاکمه کرباسچی برگزار شد نقش وکیل برجسته‌ای مانند مرحوم بهمن کشاورز موجب درخشش وکالت شد و الگویی از یک وکیل ایده‌آل را به نمایش گذاشت، چه از حیث ظاهری و طرز بیان و کلام و چه از لحاظ حقوقی.
اولین بار بود که وکیل داشت در صحن عمومی جامعه مطرح می شد. اگر مروری بر مطبوعات داشته باشید می‌بینید که از پیروزی انقلاب تا این زمان یعنی در طول ۲۰سال درباره وکالت، ارزش و اهمیت آن و برگزاری دادگاه با حضور وکیل خبری نیست. در واقع در یک دوره طولانی و در عصر قانون و زمانی که قانون اساسی هم یک اصل را به حق وکیل اختصاص داده بود یک نسل با موضوع وکالت بیگانه شده بود.
دومین رخدادی که موضوع وکالت را به صحن عمومی رسانه‌ها و جامعه کشاند مطبوعات اصلاح طلب بعد از دوم خرداد بودند: هم به دلیل طرح مباحث مربوط به جامعه مدنی و حقوق شهروندی و وکالت و هم به دلیل اتفاقاتی که برای خودشان افتاد.
خاطره توقیف جامعه
اولین روزنامه پر سر وصدایی که بعد از دوم خرداد راه افتاد روزنامه جامعه بود که من هم به عنوان مشاور سردبیر و هم ستون نویس روزنامه فعالیت داشتم. وقتی روزنامه جامعه توقیف شد بعضی از وکلا مثل مرحوم ریاحی خودشان به روزنامه آمدند و در مورد وکالت روزنامه و دفاع از آن صحبت کردند. البته خود آقای شمس الواعظین هم وکلایی را شخصا برای دفاع از روزنامه دعوت کرد. در جلسه‌ای که داشتیم بعضی از بحث‌ها به خصوص مواردی که جنبه حقوقی و فقهی پیدا می‌کرد مانند بحث اهانت و اهانت به مقدسات، نشان می‌داد که چون در این زمینه‌ها تاکنون درگیری مستقیمی میان جامعه حقوقی و وکلا با پرونده‌های مطبوعاتی نبوده و اصلاً روال گذشته هم اینطور نبوده که وکیل حضور داشته باشد لذا بحث‌ها هم از غنا و پختگی لازم برخوردار نیست. به مرور با گسترش برخورد با مطبوعات و درگیر شدن بیشتر جامعه حقوقی با آن، بحث‌ها هم غنی‌تر و پخته‌تر شد. در توقیف‌های بعدی، آقای نعمت احمدی هم یکی از وکلای فعال بعضی از روزنامه‌ها بودند.
آشنایی با دکتر نعمت احمدی
نعمت احمدی در دو زمینه شناخته شد و از اینجا با او اشنا شدیم. یکی در زمینه همکاری مطبوعاتی‌اش که خیلی پرکار بود و چون هم تاریخ و هم حقوق خوانده بود و به سیاست هم علاقه‌مند بود به طور پیوسته، یادداشت های سیاسی، تاریخی و حقوقی برای روزنامه‌های اصلاح طلب می‌نوشت. تولیدش انقدر زیاد بود که روزنامه‌ها جوابگو نبودند و در سال های اخیر روی سربرگ دفتر وکالت خودش به صورت pdf در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌کرد.
یک بار در سال ۱۳۸۲ به او پیشنهاد کردم مجموعه مقالاتش را گردآوری و به شکل موضوعی، منظم کند که مطالب، پیوستگی داشته باشند و به صورت کتاب قابل انتشار باشند. یکی از محسنات این کار، بازخوانی مقالات، تصحیح و تکمیل آنها و ذکر رفرنس مقالات است. هم آرشیو خوبی برای مطالب اوست و هم برای عموم قابل استفاده است(ادامه👇)
عمادالدین باقی
Video
️صلح مسلح و صلح آرمانی

#عمادالدین_باقی
📜سرمقاله روزنامه سازندگی ۲۷ شهریور۱۴۰۳

✍️مدافعان حقوق بشر برای برقراری صلح در جهان می کوشند اما دو نوع صلح آرمانی و صلح واقع گرایانه وجود دارد. اولی صلحی است که در آن جنگ طلبان، منزوی و سلاح‌های کشتار جمعی نابود شوند و همه جوامع و کشورها، ذینفع در روابط صلح امیز مشترک باشند. آرزوی من به عنوان یک مدافع حقوق بشر نیز برچیده شدن سلاح ها و جنگ ها است.
دیگری، اما صلحی است که محصول موازنه قواست که صلحی مسلح است و تا زمانی که موازنه قوا با روابط و منافع مشترک وجود دارد پایدار خواهد بود. صلح اول، عالی و آرمانی و دور از دسترس است اما واقعیت جهان ما، صلح ناشی از موازنه قوا را بر می‌تابد که صلح مسلح است.
حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، نهادی که برای حفاظت از صلح در جهان به وجود آمد، به منظور حفظ همین موازنه قوا بود. در مقیاس محدودتر، امروز آشوب بی پایان در خاورمیانه ناشی از فقدان موازنه  قواست که از شکست مطلق اعراب(مصر، سوریه و اردن و عراق) از اسراییل در جنگ شش روزه ۱۹۶۷(۱۵ تا ۲۰ خرداد ۱۳۴۶) به وجود امد و در نتیجه اسراییل به سوی گسترش شهرک‌نشینی و پایتختی بیت المقدس رفت که هر دو طبق توافقات بین المللی، ممنوع بود و توسط تمام نهادهای حقوق بشری و خود سازمان ملل به کرات محکوم شد اما اسراییل به نقض پیمان ها و به تحریکات خود ادامه داد. همچنین اسراییل شعار از نیل تا فرات و شوش و همدان را سر داد. آنها پیمان کمپ دیوید، موسوم به پیمان صلح اعراب و اسرائیل را هم تحمیلی دانسته و بارها نقض کرده‌اند.
اکنون، آوارگی صدها هزار نفر از ساکنان اراضی اشغالی شمال اسراییل، بخاطر واکنش های حزب الله نسبت به ترورها در داخل لبنان و حملات هوایی اسراییل و همچنین زمینگیر شدن اسراییل در غزه با وجود کشتار بیش از۴۰ هزار غیرنظامی( که کارشناسان با مرگ های غیرمستقیم تا ۱۸۰ هزار نفر برآورد کرده اند) و۷۹ هزارتن بمب که از مجموع بمب‌های استفاده شده علیه درسدن، هامبورگ و لندن در طول جنگ جهانی دوم بیشتر و می گویند پنج برابر بمب هسته‌ای است که در طول جنگ جهانی دوم روی هیروشیما پرتاب شد و این کشتارها با حمایت قدرت‌های بزرگ بوده، کل معادلات را بهم ریخته است. 
افزون بر زمینگیر شدن در غزه و ورود تدریجی کرانه باختری به درگیری که آنهم با تحریکات اسراییل شروع شد، شلیک موشک بالستیک مافوق صوت یمنی‌ها به یافا (تل اویو) به تلافی حمله اسراییل به بندرالحدیده، بود که دیروز (یکشنبه ۲۵ شهریور) اتفاق افتاد و با شکست سپر دفاعی و رهگیری آمریکا و انگلیس و اسراییل، موجب شگفتی غرب شد، موشک هایی که طبق آنچه اعلام شده در خود یمن ساخته شده اند. در پی شلیک این موشک، نتانیاهو برای پاسخگویی به افکار عمومی پشت تلویزیون ظاهر شد( ویدیوی پیوست) و ضمن اینکه گفت پاسخ یمنی ها را خواهد داد: ۱- با محور شرارت خواندن ایران توسط بدنام ترین موجود جهان، ناخواسته به نفع ایران در دنیا و جهان اسلام تبلیغ کرد.
۲- با گفتن اینکه؛ "اسرا را آزاد خواهیم کرد و ساکنان شمال را به آنجا باز خواهیم گرداند و این مستلزم تغییر موازنه قوا در شمال است". نشان داد حزب الله در شمال دست برتر دارد.
به کار بردن تعبیر موازنه قوا از سوی نتانیاهو عبارت‌ کلیدی اوست و همین واقعیت می تواند راهگشای صلح باشد. اسراییل به تنهایی حتی یکروز در برابر نیروهای مخالف خود در منطقه دوام نمی آورد.  
امیدوارم موازنه قوا بین اسرائیل که از پشتیبانی تسلیحاتی و مالی قدرت‌های بزرگ جهان برخوردار است، و نیروهای مخالف آن در منطقه، زمینه ساز صلح شود زیرا آنها تا زمانی که دست برتر داشته باشند امیدی به صلح نیست.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
عمادالدین باقی
24_06_1403_1783_Sazandegi_مقاله_درباره_زندانیان_سیاسی.pdf
☀️اقناع افکار عمومی
(درباره لزوم روشنگری در پرونده های سیاسی)

#عمادالدین_باقی
📜 سرمقاله روزنامه سازندگی، شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳
( اینجا متن کاملتر منتشر می‌شود)

✍️ اقناع افکار عمومی شرط ضروری حکمرانی خوب و دوام یک حکمرانی و بازسازی مستمر مشروعیت است زیرا هیچ مشروعیتی ابدی و چک سفید نیست، مشروعیت، امری است که لحظه به لحظه باید بازسازی شود. نکته مهم این است که مشروعیت به آسانی از دست می‌رود ولی به آسانی به دست نخواهد آمد و به میزان افول مشروعیت؛ استعداد بحران خیزی بالا می‌رود.
کارآمدی سیستم، بحث فساد و پیامدهایی که در یک جامعه دارد، و مقوله فقر و درماندگی، هر کدام نقش کلیدی در مشروعیت سازی و مشروعیت زدایی دارند و باید افکار عمومی نسبت به آنچه پیش می‌آید توجیه باشد اما یکی از حوزه‌های بسیار مهم. حوزه قضایی است. این موضوع انقدر مهم است که نه تنها از نظر اسناد بین‌المللی حقوق بشر و یا در عرف جهانی، محاکمات و آراء قضایی مانند خانه شیشه‌ای و در معرض افکار عمومیست و وجدان عمومی از طریق هیئت منصفه در صدور احکام، تعیین کننده است حتی در کشور ما نیز که آن درجه شفافیت پذیرفته نشده، بند پ ماده۵ سند امنیت قضایی و جهت گیری سند تحول قضایی درباره لزوم انتشار آرای قضایی و نقد آنها است اما در عمل از آن امتناع شده و نه رایج است و نه کسی پاسخگوست.
برای مثال تصور ۹ سال حبس(تا امروز) برای دکتر #مصطفی_تاجزاده و نزدیک به۸ سال برای دکتر #سعید_مدنی بعلاوه دوسال تبعید، و تصور اینکه #ضیاءالدین_نبوی تاکنون بیش از ۹ سال از عمرش را در زندان سپری کرده است، به ویژه با نگاهی به اتهامات انها و ایرادات اصولی که از نظر جامعه حقوقی وجود دارد و در لوایح وکلا منعکس شده است، نتیجه ای جز جریحه دار شدن اقشاری از جامعه را در پی ندارد. بی تفاوتی مقامات عالی قضایی نسبت به این دست از موضوعات و زندانیان هم پیام ناخوشایندی را به جامعه مخابره می کند و گویی مسئول اصلی این بخش از زندانیان نیستند اما هر بذری که کاشته شود محصولی متناسب با خود را به بار می آورد.
درباره دکتر #محسن_برهانی طبق آنچه در رسانه‌ها منتشر شده و مسئولان قضایی هم تکذیب نکرده‌اند، مواردی که بعنوان اتهاماتش مطرح شده، مصداق آزادی بیان بوده و گرچه ممکن است بعضی سخنان متهم، گزنده باشد اما واجد وصف کیفری نبوده وحتی در یک دیدگاه رادیکال و جرم انگار هم مستحق صدور چنین حکمی نبوده است.
درباره رای #توماج_صالحی، نقدها، ابهامات و سوالات حقوقی جدی وجود دارد که در فضای عمومی هم مطرح و حتی در رای قضات دیوان عالی کشور هم به آن توجه شده است اما هیچکس پاسخگو نیست.
ممکن است بگویید توده مردم دانش حقوقی ندارند که سوالاتشان اعتبار داشته باشد. گرچه این حرف مخدوش است اما جامعه حقوقی هم قانع نشده و هیچ مقام رسمی هم حاضر به مناظره و روشنگری نیست.
در پرونده وکلای زندانی مانند #محمد_نجفی و #امیرسالار_داوودی نیز ایرادات معتنابهی وجود دارد ولی چندسال است در زندان بسر می برند و فریادرسی نیست. درباره آقای نجفی حتی کار ساده تجمیع پرونده های او که می تواند موجب گشایشی باشد دوسال است طول کشیده و هنوز به جایی نرسیده است. 
درباره بسیاری از زندانیان مثل آقای #داوود_رضوی از سندیکای کارکنان اتوبوسرانی که بیش از ۷۰۰ روز از بازداشت او می گذرد و محکومان زیاد دیگری، اساساً اطلاع رسانی وجود نداشته و کمتر کسی از وضعیت و حتی نام آنها اطلاع دارد.
به نظر می رسد تصور عده ای اینست که همیشه باید تعدادی در زندان باشند. منطق نگه داشتن زندانی سیاسی این است که همیشه این پیام را مخابره کند که اگر از آستانه تحمل وخطوط قرمز ما ( نه قانون) عبور کنید کارتان با کرام الکاتبین است.
این سخن متکی به یک استدلال خیلی ساده و روشن است و آن اینکه درتعداد زیادی از پرونده ها قطعا ازنظر حقوقی نمی توان مجازات زندان را توجیه کرد و فقط با معیارهای سیاسی قابل توجیه است. نقدحقوقی برخی از احکام سیاسی را در روزنامه های داخلی منتشر کرده ام و اماده مناظره صرفا حقوقی در هر رسانه ای با هر مقام قضایی که مدافع این احکام باشد هستم.
حال این پرسش پیش می آید که به چه قیمتی؟
من معتقدم برخلاف تصور، استفاده از ابزار زندان بطور موردی و در کوتاه مدت کارکرد داشته است اما این نتیجه به بهای سنگینی به دست آمده است.‌ فرسایش اعتبار و مشروعیت نظام قضایی و سیاسی (که در انتخابات اخیر آثار آن دیده شد)، ثبت بدنامی برخی چهره ها در تاریخ، چالشی که به صفر شدن برایند نیروها انجامیده است و...
بدون شک هر خردمند وحقوق گرایی نمی تواند مخالف مجازات مجرم باشد اما در حوزه سیاست با رعایت دو اصل ۱- تسامح و تحمل مخالف و۲- دادرسی منصفانه با حضور وکیل در تمام مراحل از تحقیقات تا محاکمه و با حضور هیأت منصفه غیرفرمایشی، اگر فردی به زندان محکوم شود، ‌وجدآن عمومی حتی اگر ناخشنود باشد نیز با آن مقابله نخواهد کرد.
ادامه👇
Forwarded from عکس نگار
در خدمت ناقضان حقوق بشر

#عمادالدین_باقی
☀️سرمقاله روزنامه سازندگی،ش۱۷۷۵ شنبه ۱۰ شهریور۴۰۳

( مقاله در تاریخ ۵ شهریور تحویل روزنامه شد)
✍️شورای حقوق بشر سازمان ملل تعدادی گزارشگر موضوعی حقوق بشر دارد که اکنون به ۴۵ موضوع رسیده و نیز برای بعضی از کشورها که از نظر حقوق بشری وضعیت بحرانی دارند گزارشگر ویژه تعیین می‌کند. یکی از گزارشگران ویژه در امور حقوق بشر ایران، گالیندوپول بود که به نظر می‌رسد از بهترین گزارشگران بود و ایران هم به رغم گزارش‌های انتقادی او به وی اجازه حضور و بازدید داد و سه سفر به ایران داشت. پس او کاپیتورن، یک‌ گزارشگر حرفه ای جایگزین شد. هرچند دیگر گزارشگران ویژه اجازه حضور نداشتند اما بعضی از گزارشگران موضوعی بدون سر و صدا ر ایران حضور پیدا می‌کردند.
آخرین گزارشگر ویژه تا ۳ هفته پیش آقای جاوید رحمان بود و اکنون که از این جایگاه کنار رفته در همایش سازمان مجاهدین خلق حضور یافته و تصاویر او در کنار مریم رجوی دیده می شود. مریم رجوی رهبر سازمانی است که هنوز در لیست سیاه تروریسم بعضی از کشورهای غربی قرار داشته و چند سال پیش سازمان دیدبان حقوق بشر گزارش تکان دهنده ای در مورد وضعیت نقض حقوق بشر در پایگاه آنان منتشر کرد. پیشتر هم عکس‌های یادگاری رحمان در زمان مسئولیتش، با مقامات وزارت خارجه آمریکا در دوره پمپیو-وزیر خارجه جنگ طلب ترامپ- که مدافع دو آتشه همین سازمان بود، نشانه‌هایی از نقض بی‌طرفی را نشان می‌داد. بدیهی است که یک گزارشگر باید با همه افراد ملاقات کند اما ملاقات با مقامات آمریکایی نه در سازمان ملل بلکه در وزارت خارجه و همچنین همراه با انتشار عکس یادگاری، خلاف موازین حرفه ای کار گزارشگر بود.
این حرکت جاوید رحمان ناقض شئونات یک گزارشگر بی‌ غرض است که وظیفه تهیه "اطلاعات دقیق و بی‌طرفانه" دارد. تلاش های حقوق بشری با داشتن چنین دوستانی نیاز به دشمن ندارد. جاوید رحمان پاکستانی الاصل با این اقدامش، هم به این سازمان خدمت کرد و هم بیش از آن به جمهوری اسلامی، زیرا بر ادعاهای جمهوری اسلامی در مورد اینکه گزارش‌های او تحت تاثیر منابع آلوده هستند صحه گذاشت.
اکنون خوشحالم که در چارچوب رعایت استقلال و شئونات حقوق بشری، برخی وساطت های انجام شده برای همکاری با او را رد کردم و در حد توان و مقدورات از ظرفیت رسانه‌های داخلی برای بیان موارد نقض حقوق بشر استفاده کرده و به کمک همراهان و همکاران و وکلای حقوق بشری اقدامات عملی لازم را برای مددجویان انجام دادیم.
حکومت ایران نیز پیوسته با ممانعت از ایفای نقش موثر نظارتی مدافعان مستقل حقوق بشر، هم، راه اصلاح خود و تحقق حقوق شهروندان را مسدود می‌کنند و هم مرجعیت نظارتی را به نهادهای و نیروهای برون مرزی واگذار می‌ نماید که می تواند در شرایط خاصی به یک جریان بین المللی تبدیل شده و پیامدهای اقتصادی و امنیتی بزرگ داشته باشد. 
سوگیری معدودی از گزارشگران را در موارد دیگر هم می توان مشاهده کرد. با وجود مواضع شجاعانه خانم فرانچسکا آلبانیز، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در فلسطین، همین امروز هم سکوت مطلق برخی از گزارشگران ویژه درباره محکومیت جنایات اسراییل در غزه (که برخی رسانه ها و سیاستمداران غربی، آن را هولوکاست فلسطینی خوانده اند) و عدم همراهی یکی از آنها با اکثریت گزارشگران دیگر - حتی در بیانیه هایی که همزمان حماس و اسراییل را محکوم می کنند- بیانگر سوگیری شدید سیاسی و ایدئولوژیک و فقدان صلاحیت گزارشگری حقوق بشری است.
این موارد هرچند اندک باشد اما به خاطر حساسیت بالای موضوع حقوق بشر نباید از کنار آن گذشت. همین موارد اندک نشان می دهد شورای حقوق بشر سازمان ملل نیاز به خانه تکانی دارد تا اجازه ندهد سوگیری و لغزش برخی نفرات، دستاویزی به دست مخالفان حقوق بشر داده و مکانیسم‌های نظارتی و اعتبار جایگاه گزارشگران را تضعیف کنند.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️بازداشت خالق تلگرام، چالش‌ها و پرسش‌ها

#عمادالدین_باقی
✍️وقتی پاول دورف، خالق تلگرام در فرانسه بازداشت شد ما نه تنها به عنوان مدافع حقوق بشر بلکه به عنوان کسانی که در بستر تلگرام از دیوار سخت سانسور عبور می کنیم نمی توانیم بی تفاوت باشیم. شگفت اینکه شبکه خبر تلویزیون دولتی ایران، مدافع او شده در حالی که تلگرام در ایران فیلتر است.
۶سال پیش که تلگرام فیلتر شد و تصور می رفت کاربرانش را از دست بدهد، تصمیم داشتم کانال تلگرام تازه تاسیس خود را تعطیل کنم که واکنش شگفتی آور کاربران و افزایش دو و نیم برابری دنبال کنندگان کانال در چند روز، نمونه ای از پیام و پاسخ مردم ایران به این فیلترینگ بود. مردم با تحمل هزینه و مشقت فیلترشکن ها نشان دادند این بستر را ترک نمی کنند و تن به سانسور و اجبار حکومتی و سلب حق آزادی خود نمی دهند و من هم در تلگرام ماندگار شدم.
اکنون یکی از کانال های اصلی من نویسنده با مخاطبی که سانسورچیان کوشیده اند پیوندمان را با انها قطع کنند همین کانال تلگرام است. 
فرانسوی ها نیز در حالی پاول دورف را به اتهام دفاع از خردسالان بخاطر محتوای جنسی کودکان وعدم همکاری با پلیس برای دادن اطلاعات کلاهبرداران و قاچاقچیان بازداشت می کنند که خودشان قانون ضداخلاقی حق پذیرش فرزندخوانده توسط زوج های همجنس را تصویب کرده اند که بسیاری از مدافعان حقوق بشر آن را نقض حقوق کودکان دانستند.
همچنین حفاظت از امنیت داده های کاربران تلگرام، حفاظت از اصول حقوق بشر درباره آزادی و امنیت شخصی است و بازداشت پاول دورف، اعتبار فرانسه را در این زمینه به چالش کشید. برادران دورف دقیقا به همین دلیل که دولت روسیه خواستار همکاری آنها برای ارائه اطلاعات کاربران بود ناگزیر شدند از زادگاه خویش بگریزند.
هرچند امروز یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳ اعلام شد که پاول بعد از طی مراحل قانونی آزاد خواهد شد اما این پرسش درخور توجه هم برجای می‌ماند که چرا کسی که می‌دانست در فرانسه بازداشت می‌شود، بدون نگرانی به سوی این اتفاق رفت؟

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ جاوید نام صنیع خانی، سندی برای یک راه

#️عمادالدین_باقی
📜روزنامه اعتماد، ش ۵۸۳۷ شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ ص۷

مدت زیادی از وقایع دردناک سال ۱۳۸۸ (که هنوز هم مصائب آن ادامه دارد) نگذشته بود که یک روز برادر عزیزم شادروان حاج #سید_رضا_حسینی_امین تماس گرفته و گفتند کاری فوری دارند. وقتی امد با خود مجموعه ای از مکتوبات را آورد و گفت این‌ها را دوست عزیزمان سیدعلی آقا #صنیع_خانی به عنوان اطلاع و مشورت فرستاده اند. هدفشان انتشار عمومی آنها بوده اما می‌خواستند در این مورد نظر شما را بدانند.
این مکتوبات مجموعه مفصلی بود از نامه نگاری‌های ایشان با مسئولان مختلف و مافوق در سپاه پاسداران در دوره تصدی شان در سپاه. نکات خواندنی و قابل توجهی در این نوشته‌ها بود که قطعاً ارزش تاریخی خواهد داشت اما محور اصلی آنها انتقاد به عملکرد سپاه در حوادث سال ۸۸ و همچنین عدم رعایت مرزبندی کار سیاسی و نظامی بود. تکیه‌گاه اصلی مهندس صنیع خانی در بحث‌ها و استدلال‌ها نیز سخنانی از بنیانگذار جمهوری اسلامی بود.
مجموعه این مکاتبات انتقادی منجر به خروج او از تشکیلات سپاه شد که جزئیات خروج او و بازنشستگی ناخواسته اش را باید آنان که در جریان هستند بازگو کنند. او چنان تعلق خاطر و وابستگی به این نهاد که از آغاز شکل‌گیری‌اش در آن فعال و جزو بنیانگذارانش بود داشت و دو برادرش در دوره جنگ به شهادت رسیدند و یکی دیگر هم به افتخار جانبازی نایل آمد که گویی آنجا را خانه اول خود می‌دانست و هیچ وقت تصور جدایی از آن را نداشت و تا آخرین روزهای عمر خود نیز احساس می‌کرد همچون پدریست که فرزندش را از او جدا کرده اند.
مکتوبات را خواندم و با این پاسخ بازگرداندم که اسناد ارزشمندی است که باید در تاریخ بماند اما در حال حاضر به مصلحت شخص شما نیست زیرا آنها که از این روشنگری متضرر می‌شوند گرچه نامه‌ها مهر محرمانه ندارد اما می‌توانند شما را متهم به انتشار اسناد داخلی و سازمانی کرده و مشکلات و آزارهایی را برایتان فراهم کنند و خانواده‌ای که رنج‌ها و مصائب شهادت‌ها و جانبازی‌ها را تحمل کرده روا نیست بیش از این متحمل مشکلات شود. امروز ممکن است انها از لحاظ حقوقی(البته ظواهر قانونی) و تبلیغی درخصوص مواجهه با شما در انتشار این مکاتبات دست برتر را داشته باشند اما مطمئن باشید زمان آن خواهد رسید که خوانده شوند و این اوراق هیچ وقت کهنه نخواهند شد. ایشان نظر مشورتی را پذیرفت اما این اندیشه برای من همیشه ماند که آیا از این مکتوبات مراقبت می کنند و این امانت به دست صاحبان خودش که جامعه و نسل بعدی هستند خواهد رسید یا خیر؟
اما به گمان من خود زنده یاد صنیع خانی و شخصیت، منش و اخلاقش هم شاقول مسلمانی و انسانیت بود و هم سندی برای درستی راه او و قضاوت میان او و آنان که وجودش و سخنان و نقدهای دلسوزانه‌اش را برنتافتند و به راهی رفتند که فرجام نیکی نه برای خودشان و نه جامعه نداشت.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ کلید قفل پرونده‌های سیاسی و امنیتی

#️عمادالدین_باقی
📜روزنامه اعتماد،ش ۵۸۳۷ شنبه ۲۷مرداد ۱۴۰۳ص ۱

✍️خبر تبرئه #نیلوفر_حامدی و #الهه_محمدی از اتهام همکاری با دول متخاصم و خبر تبرئه توماج صالحی، خوشحال کننده بود و با استقبال زیادی مواجه شد و برخی نیز رئیس قوه قضاییه را به خاطر این موضوع مورد تقدیر قرار دادند در حالیکه این یک فرایند قضایی بود که طی شده بود اما با این تصور که نگاه رئیس قوه قضاییه هم موثر بوده تقدیر کردند.
همزمان این اشکال هم مطرح شد که چرا باید افرادی مدت‌ها رنج زندان را تحمل کنند، آسیب روحی- روانی و حتی جسمی برای خود و خانواده‌شان به دنبال بیاورد سپس معلوم شود که این اتهام نادرست بوده؟ نکته مهم این است که اگر این برائت در قوه قضاییه بعد از طی فرایندی طولانی محرز شد برای بسیاری از ناظران حقوقی و حقوق بشری از آغاز روشن و محرز بود اما چرا آنچه که بر اساس داده‌های موجود و دفاعیات متهم و وکلا از آغاز برای دیگران محرز است در فرایند رسیدگی در قوه قضاییه نباید آنقدر محرز باشد که این همه پیامدها و صدمات را در پی داشته باشد؟
البته این فقط درباره پرونده این دو روزنامه نگار نیست بلکه در مورد پرونده‌های بسیاری صادق است. برای مثال و مشت نمونه خروار، در مورد دکتر #سعید_مدنی و دکتر #حمیدقره_حسنلو و همسرش خانم #فرزانه_حسنلو، نقد حقوقی مفصلی بر دادنامه صادره آنها در روزنامه‌های شرق، اعتماد و جوان نوشتم که منتشر شد. همچنین نقد حقوقی مفصلی بر دادنامه آقای دکتر #مصطفی_تاج‌زاده که هنوز منتشر نشده و همه این نقدهای حقوقی به خوبی نشان می‌دهند آنها طبق محتویات خود پرونده درصورت رعایت دقیق قانون اساسی و قوانین عادی، اساسا مستحق مجازات نبوده و درصورت عدم  مداخله اراده های فرا قضایی، باید هرچه زودتر آزاد شوند اما چنین اتفاقی نیفتاده و آنها همچنان در حبس به سر می‌برند و هیچکس هم پاسخگوی آن نیست.
دهها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندان وجود دارند که اگر امکان دسترسی به دادنامه‌ها و محتویات پرونده آنها و نقد حقوقی آزاد و بی‌طرفانه‌اش وجود داشته باشد چه بسا وضعیت مشابهی را شاهد خواهیم بود.
اما این پرسش درباره همه آنها سنگینی می‌کند که چرا با وجود این حقیقت حقوقی آشکار، سال‌هاست با معضل بزرگ این پرونده‌ها یعنی اتهاماتی که وارد می‌شوند و بعداً در مراحل دیگر در شعبات مستقل حکم صادره نقض شده و احکام صادره تخفیف می‌یابند یا متهمان به کل تبرئه می‌شوند؟ گرچه اگر به شعبات خاصی در تجدید نظر برود تایید اما در دیوان عالی کشور اعاده دادرسی تجویز می‌گردد.
در مورد پرونده‌های عادی، وضعیت متفاوت است و دلایل دیگری که گاهی منطقی است وجود دارند اما درباره پرونده‌های سیاسی و امنیتی یک دلیل عمده و واضح آن، نادیده گرفتن مواد مهم آیین دادرسی است که در مواد متعددی تصریح دارد ضابطین باید تحت نظر و تابع قاضی باشند و پس از انجام بازپرسی تحت نظر قاضی دیگر سمتی در پرونده ندارند و همچنین نادیده گرفتن نص صریح قانون احترام به آزادي‌هاي مشرو‌ع و حفظ حقوق شهرو‌ندي مصوب ۱۵-۲-۱۳۸۳ درباره نقش ضابطین.
چندسال پیش در گفتگوی مفصلی که مرکز رسانه قوه قضاییه با نگارنده داشت و بخش‌هایی از آن را خود مرکز در اختیار روزنامه اعتماد قرار داد(اعتماد، چهارشنبه۹ تیر۱۴۰۰)، نکته‌ای بسیار تعیین کننده ای که مطرح شد و استقلال قوه قضاییه را با چالش و مخاطره مواجه کرده این بود که ضابطین امنیتی از مرحله اتهام تا تحقیقات و بازجویی و شکل دادن پرونده و بعد از آن تاثیر در شعبات بدوی یا تجدید نظر همسو با آنها در صدور و تایید رای، منشا این مشکل هستند. حتی فاجعه‌آمیزتر این که گاهی در مرحله اجرای حکم نیز دخالت داشته و مرخصی یا آزادی مشروط (که حق قانونی محکومان است) و یا عفو محکومان، موکول به نظر آنان شده است.
این مسئله تاکنون آسیب‌های فراوانی به اصل عدالت و به اعتبار قوه قضاییه وارد کرده است. البته عدم رعایت مواد مذکور در قانون، خود ریشه در یک مشکل ساختاری بزرگتر دارد که عبارت است از وحدت مقام سه گانه تحقیق، داوری و اجرا. در جوامع دموکراتیک که استقلال قضایی و عدالت کیفری برای آنها بر اهمیت و اولویت دارد، سه نهاد تحقیق، داوری و اجرا از همدیگر کاملاً مجزا و مستقل بوده و هیچ یک بر دیگری سلطه ندارد.
در مورد پرونده الهه محمدی و نیلوفر حامدی از همان زمان که دو نهاد امنیتی و اصلی کشور بخاطر اعتراضات گسترده و بی‌سابقه بعد از فوت مهسا مورد سوال قرار گرفتند و برای توجیه ضعف‌های خود در بیانیه‌ای فرافکنانه ریشه‌های اصلی و واقعی بروز این بحران بزرگ و حوادث ناگوار آن را نادیده گرفته و به دلایل سست فروکاستند، سرنوشت قضایی پرونده هم قابل پیش‌بینی بود(ادامه مقاله درصفحه بعد👇)
⭕️ تراکم رخدادهای منفی و ظرفیت رو به پایان

#عمادالدین_باقی
📜سرمقاله روزنامه سازندگی ش ۱۷۶۱ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۳

✍️در گذشته بیشتر با نیت و رویکرد اصلاحی و خیرخواهی و امید به تغییر و اصلاح می‌نوشتم اما به دلیل کثرت گفته‌ها و نوشته‌های منتقدان دلسوز در رسانه‌ها و بی حاصلی آن و اینکه یا هیچ پیگیری برای رسیدگی به موضوع ندیده ام و یا در معدود مواردی که ناگزیر از پیگیری بوده اند نتیجه ای دیده نشده، دیگر انگیزه و امیدی به ادامه رویکرد قبلی ندارم و آنچه می‌نویسم بیشتر از منظر آسیب شناسی است.
هر ‌واکنشی به سوء رفتارها و ناهنجاری ها را برچسب سیاه نمایی و منفی گرایی می زنند اما کافیست فهرست اخبار همین چند روز را مرور کنید. مهم تر از آنچه سیاه نمایی می پندارند تاثیرات درازمدت این رخدادهاست. یکی از نتایجش این است که به رغم بسیج تمام امکانات حکومتی و بسیج اصلاح طلبان و به میان آوردن سرمایه اجتماعی آنان و حتی بخشی از نیروهای سکولار و مخالف و انهمه تلاش گسترده فقط ۴۹ درصد در اخرین انتخابات مشارکت کردند که نیمی از آنها هم رای اعتراضی دادند. این عدم مشارکت معنایی متفاوت از عدم مشارکت در کشورهایی دارد که بخاطر بی تفاوتی کلی یا آسودگی خیال از چرخه اداری و اینکه هر جناحی بیاید نمی تواند خارج از قانون عمل کند حضور نمی یابند. فهرست ناقصی از اتفاقات همین یک هفته اخیر را ببینید:
۱- ترور ناجوانمردانه اسماعیل هنیه مهمان ایران در تهران.
۲- تهدیدهای متقابل و هر روزه ایران و امریکا و اسراییل و نگرانی لحظه به لحظه از جنگ گسترده که همین زندگی دشوار امروز را هم بسیار وخیم تر می کند. همین یکی برای غیرعادی کردن وضعیت روانی و اقتصادی کافی است.
۳- اخراج کبری غلامی، شهروند افغان و پژوهشگر در دانشگاه الزهرا از ایران و نگرانی از دستگیری او توسط طالبان تا نگرانی فزاینده از حضور بدون کنترل اتباع افغانستان و دامن زدن به افغانستانی ستیزی.
۴- خشونت گشت ارشاد علیه دو دختر۱۴ساله که افکار عمومی را به خشم آورد و پلیس هم اقرار کرد و دستگاه قضایی نیز برای عاملان آن تشکیل پرونده داد(و البته مانند موارد دیگر نتیجه اش معلوم نیست چه باشد)
۵-به رغم همه این حوادث از مرگ مهسا امینی تا خشونت علیه این دختران، هنوز طرح موسوم به گشت نور ادامه دارد و هر روز اتفاقاتی را رقم می زند و جامعه را تحریک می کند.
۶- روزانه صدها مورد توقیف وسائل نقلیه و انتقال به پارکینگ در روز و نیمه‌های شب که بعضا خانواده بوده و آواره شده اند و فشار روانی و عصبی و مالی سنگینی به خانواده ها وارد می کند. اگر فقط آمار همین هفته در کشور اعلام می شد معلوم می شد چند هزار نفر قربانی این طرح ضد شهروندی شده اند.
۷- اعدام رضا رسایی که طبق آنچه در رای دادگاه تصریح شده ۲۰۰۰ نفر در درگیری حضور داشته اند و ۹ نفر متهم به استفاده از چاقو بودند که برخی گریخته‌اند، برخی اساسا دستگیر نشدند، برخی هم نقش شان اثبات شده اما در حالی که از لحاظ فقهی و قانونی شبهاتی وجود داشته این یک جوان اعدام می‌شود. البته مقصران ناپیدایی هم وجود دارند یعنی بعضی از متنفذین در محل که در جریان قرار گرفتند و از آنها برای میانجی‌گری و جلب رضایت استمداد شد در حالی که در خانواده مرحوم زمینه رضایت وجود داشت، اما این متنفذین در میانجیگیری کوتاهی کردند از عوامل مرگ رضا رسایی محسوب می‌شوند.
۸- خبر تکان دهنده اجرای بیست و هشت حکم اعدام‌ در یک روز که نه مسئولان قضایی درباره درستی و نادرستی آن اعلام نظر کردند و نه امکان درست سنجی برای فعالان حقوق بشر در داخل وجود دارد. گرچه طبق خبرهای منتشره جرائم این افراد از جرایم عادی بوده نه سیاسی اما این تعداد شوک آور و به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کردن است، روشی که سالهاست ادامه دارد و موجب کاهش جرایم نشده زیرا روش های علمی را ترک‌ کرده و به روش های حذفی متوسل شده اند. 
این حجم از پمپاژ فشار و رخدادهای منفی به جامعه غیر از امارهای سقوط پیوسته بخش وسیع تری از جامعه به زیر خط فقر و نیز انبوه مواردی است که رسانه ای نمی شوند و اراده ای برای کاهش انها وجود ندارد و گویی روشی برای سلب فرصت از مردم و درگیری روزمره انان است.
اگر در مدیریت کشور دلسوزانی وجود داشته باشند باید بدانند ظرفیت جامعه بی نهایت نیست و بخت استمرار چندین ساله چنین وضعیتی به پایان ظرفیت نزدیک شده است.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
عمادالدین باقی
Photo
💢زندان تجسم جامعه بسته و مدل حکمرانی
#عمادالدین _باقی
✍️ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ به دعوت کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب، نشستی در باغ موزه زندان قصر برگزار شد. موضوع سخنرانی من عبارت بود از "زندان تجسم جامعه بسته و مدل حکمرانی" که در آن همانطور که از عنوان سخنرانی برمی‌آید بحث کوتاهی بود درباره رابطه چگونگی زندان و زندانبانی با مدل حکمرانی با تاکید بر لزوم شفافیت و خودداری از تبدیل کردن زندان و بسیاری از  نهادهای دیگر به حوزه ممنوع از نظارت و توضیح اینکه تاریکخانه‌ها چگونه باعث ایجاد ظلم و فساد می‌شوند. هرچند در مقام مقایسه زندان‌های قبل و بعد از انقلاب نبودم چون اساساً چنین مقایسه‌ای کاری دشوار است و روش علمی پیچیده‌ای دارد و کمی بی دقتی، باگ‌های زیادی در بحث ایجاد می کند اما نکته‌ای از سخنان من و به تبع آن سوال و جواب‌ها موجب لغزش بحث به سوی مقایسه گردید و بسیار بحث انگیز شد. البته این بحث‌ها منشا برکاتی شد از جمله اینکه اغلب حاضران که سال‌ها زندانی سیاسی قبل از انقلاب بودند به بیان خاطرات خود از زندان‌ها و شکنجه‌هایی که بر آنها اعمال شده بود پرداختند بدون اینکه منکر آنچه بعد از انقلاب رخ داده است بشوند. این بحث‌ها نشان می‌داد بعد از ۴۵ سال چقدر واجب است گفتگو درباره مسئله زندان و آنچه در ایران گذشته است.
یک ساعت زودتر از برنامه به همراه همسرم خانم فاطمه کمالی آنجا حضور پیدا کرده و از موزه زندان قصر بازدید کردیم و عزیزان، آقایان سید داوود اسدی خامنه و آقای مجید لباف که خودشان قبل از انقلاب در این زندان تحمل محکومیت کرده ( و آقای لباف بعد از انقلاب هم مدت مدیدی در زندان بودند ) و تاریخ  زنده و مجسم این برهه و این زندان بودند، توضیحات بسیار مفیدی ارائه دادند. فکر می‌کردم این توضیحاتشان باید ضبط می‌شد تا آیندگان از زبان خود این‌ها ببینند و بشنوند. نکته دردناک اینکه بعضی از بندها از جمله یکی از بندهای اصلی تخریب و تبدیل به پارک شده بود و معلوم شد عده‌ای از زندانیان که متوجه می‌شوند زندان قصر در حال از بین رفتن و تبدیل به پارک است بقایای آن را نجات داده اند.
بازدید ما از زندان قصر، قبل از سخنرانی یک حسن داشت و یک عیب. حسنش آن بود که کمک می‌کرد واقع بینانه‌تر در مورد قبل از انقلاب سخن بگویم. عیبش آن بود که با دیدن بعضی از سلول‌ها خاطراتی برایم یادآوری و حالم منقلب شد و برای من که همیشه می کوشیدم مراقب باشم تحت تاثیر تجربه‌ها و خاطره‌های تلخ خود در مورد زندان‌های قبل و بعد از انقلاب قضاوت نکنم، کار را دشوار می‌کرد.
یکی از نکات جالب در این نشست حضور نسل "زِد" در کنار مبارزین سیاسی قبل از انقلاب بود که به دلیل طولانی شدن برنامه و قبل از پایان آن عده‌ای از آنها نشست را ترک کردند و حضور تعداد کمتری از آنان در عکس دیده می‌شود.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ نوشته ای انتقادی که حذف کردم
#عمادالدین _باقی
✍️ دیروز در خبرها دیدم دکتر پزشکیان در مجلس گفته که مردم در انتخابات با «مشت محکم» به دهان تحریمی‌ها زدند. افراد بعضا موجهی هم آن را نقل و نقد و اعتراض کردند. صدای امریکا، اینتل و حتی بی بی سی نیز همین تیتر را برگزیدند.
از این سخنان متاسف شده و دیروز دوشنبه، در توییتر نوشتم: "جناب دکتر پزشکیان بزرگوار ما به انچه درباره شنیدن صدای خیل معترضان و نیامدگان در انتخابات گفتید رای دادیم تا آنها که به جای گفتگو و تفاهم و درک مردم، حرفه‌شان تو دهنی زدن است از بخشی از قدرت دورتر بمانند و راهی تازه گشوده شود. شما دیگر رئیس جمهور هستید و باید مراقب هیجانات آنی باشید و چنانکه وعده داده اید امیدها را زنده کنید".
اما بعد تردید کردم زیرا آنچه در مناظره‌ها از وی شنیده بودیم و سابقه و اندیشه و شخصیت او، با ادبیات "مشت در دهان مخالف کوبیدن" همخوانی نداشت لذا به سراغ فایل صوتی اظهارات او رفتم و دیدم سخنان او ابدا درباره تحریم کنندگان انتخابات و مردم ناراضی نبود بلکه کنایه به بوق های رسانه ای وابسته به سعودی و اسراییل بود نه مردمی که رای ندادند زیرا آن رسانه ها تبلیغات سرسام آوری علیه مشارکت در انتخابات و شخص پزشکیان و ترور شخصیت موافقان شرکت راه انداختند در حالی که بخش قابل توجهی از مدافعان شرکت در انتخابات، از افراد سکولار، معترض و مخالف و حتی زندان رفته و اسیب دیده بودند. این رسانه ها، غیر مستقیم به رقیب پزشکیان نیز کمک می کردند تا به زعم خودشان کشور را به سوی بحرانی تر شدن ببرد که کار آنها را سکه می کند.
در فایل صوتی، عین عبارت پزشکیان چنین بود:
«این مردم عزیزی که آمدند علیرغم تبلیغاتی که می‌کردند که نیایند پای صندوق‌های رأی، ..آمدند و مشت محکمی به دهان آدم‌هایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ می‌کردند، زدند».
بنابراین سریع پست خود را که بلافاصله با لایک و استقبال روبرو شده بود حذف کردم. گویی برخی از طریق لایک‌ها مسیر فعالان مجازی را کانالیزه می‌کنند. باید مراقب بود آنچه را که بر سر حسن روحانی آوردند، بر سر پزشکیان نیاورند. در آن زمان نیز در چند مورد دقیقاً با همین کیفیت، چنان سخنان روحانی را واژگونه کردند که همچنان به عنوان قطعیات مورد استناد قرار می‌گیرد و نوعا به متن کامل و داده‌های مکمل مراجعه نکردند و پاسخ های روحانی هم شنیده نشد. جالب این بود که این کار به طور همزمان توسط ارتش سایبری‌ به اصطلاح ارزشی ها و افسران‌جنگ‌نرم در داخل و دوسه رسانه خاص برون مرزی و آنها که به برانداز معروف شده اند انجام می شد و هنوز با گذشت چندسال از ان زمان ادامه دارد و در بحبوحه انتخابات اخیر نیز از رسانه های اصولگرایان تا نامزدهای شان در مناظره ها همان حرف ها را تکرار می کردند.
بدون شک نقدهای اصولی به روحانی و دوره او و حتی به آقای پزشکیان هم تا همین جا وارد است. از نظر من مهمترین انتقادها این است که بحث حقوق بشر و شهروند در برنامه آنها جایگاهی نداشت. در دولت اول روحانی فقط منشور حقوق شهروندی مطرح و دیگر پیگیری نشد. در فعالیت‌های انتخاباتی آقای پزشکیان هم برخلاف آنچه در مبارزات انتخاباتی کروبی و موسوی در سال ۸۸ مشاهده کردیم، خبری از استناد به حقوق بشر و حقوق شهروند دیده نشد. اما وجود این انتقادات دلیل بر این نمی‌شود که در مورد این خبرسازی‌ها بی مبالاتی کنیم و بازیچه فتنه‌گری‌های کسانی بشویم که راهی جز نزاع و درگیری را دنبال نمی کنند.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ بازتاب یک شکاف
(سوگواری نامتعارف دختران کرجی)

#عمادالدین_باقی
📜سرمقاله روزنامه سازندگی، شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۳

✍️در شیعیان کشورهای دیگر، دسته های سینه زنی زنان وجود داشته از جمله در شیعیان لبنان، زنان موکب و دسته راه می اندازند در حالی که در ایران، زنان، همواره نقش تماشاچی یا طفیلی دسته های مردانه را داشته اند. سال های گذشته به ندرت دسته های سینه زنی زنانه توسط همان زنان سنتی با همان پوشش های سنتی مشاهده شد و حتی حضور دختران بدون روسری هم دیده شده و حساسیتی برنینگیخته بود اما در روز سه شنبه۲۷تیر، عاشورای ۱۴۰۳(دیروز) در کرج تعدادی از دختران جوان سیاهپوش در یک دسته زنجیر زنی دیده شدند که چون غریب بود ویدئوی آن بلافاصله تمام شبکه های اجتماعی را درنوردید‌. به محض مشاهده آن در اندیشه شدم که نظریه های توطئه به کار خواهند افتاد و شاید برای زهرچشم گرفتن و پیشگیری از تکرار این موارد برخوردی با آنان صورت گیرد. یک روز بیشتر نگذشت که خبر آمد دختران عزادار کرجی احضار شده اند و فرمانده انتظامی استان البرز اعلام کرد: با عنایت به انتشار ویدیویی در فضای مجازی مبنی بر حضور چند دختر بی‌حجاب در دسته عزاداری روز عاشورا و خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی در سراسر کشور؛ پیگیری موضوع در دستور کار مأموران پلیس استان قرار گرفت. همه این افراد پس از شناسایی به پلیس استان البرز احضار شده‌اند.»لغو مجوز هیأت کرجی که افراد بدون حجاب در دسته عزاداری آن حضور پیدا کرده بودند. مسئول هیأت نیز احضار شد.
خبرگزاری قوه قضاییه هم اطلاع داد: هیئت متخلف کرجی لغو مجوز شد. رئیس سازمان هیأت و تشکل‌های دینی از لغو مجوز هیئت کرجی که افراد بی‌حجاب در دستهٔ عزاداریِ آن حضور پیدا کردند، خبرداد. اقدام صورت‌گرفته در این هیئت متأسفانه برنامه‌ریزی‌شده بود و با برنامه این فیلم تهیه و منتشر شد و به همین دلیل، مجوز هیئت لغو شد".
تنها عاملی که می تواند برخورد با این افراد را بلحاظ  حقوقی توجیه بردار کند، برنامه ریزی شده بودن آن است. نگرانی بزرگ این است که برای توجیه این برخورد  تلاش بشود اعتراف به وابستگی به جریانی خاص را از چند جوان و نوجوان بگیرند. اثبات این ادعا چندان آسان نیست زیرا در حالی که بسترهای بی شماری برای اقدامات برنامه ریزی شده وجود دارد دور از ذهن است که افرادی در زمینه ای دشوار بخواهند دست به چنین کاری بزنند به ویژه اینکه تصور شود کسانی از مدت ها پیش برنامه ریزی کرده اند که هیئت مذهبی دایر کنند سپس در چنین زمانی چند دختر را هماهنگ‌کنند که بدون روسری زنجیر بزنند در حالی که موارد مشابه در سنوات قبل هم اتفاق افتاده است. از طرفی طرح چنین ادعایی به معنی پرت بودن از دگردیسی های عظیم در نسل جدید و مقا‌ومت روزمره در برابر روسری اجباری است و نیز حضور همین دختران بدون روسری در تظاهرات ۲۲ بهمن و روز قدس و صندوق رای و در کمپین های انتخاباتی اصولگرایان را که مورد استقبال قرار گرفته و تلویزیون دولتی هم با افتخار آن را پخش می کند زیر سوال برده و حرکتی برنامه ریزی شده و توطئه آمیز معرفی می کند. 
من در مقام تجویز، توصیه یا ترویج سوگواری هایی مانند دختران کرجی نیستم به ویژه که این قبیل مناسک، برخاسته از مقتضیات اجتماعی و فرهنگی جامعه و جوشیده از متن ‌وقایعی است که باید معنا بخش همان باشد. من صرفا در مقام توضیح مسئله هستم.
نخست اینکه نباید بر این واقعیت که جامعه دچار تغییرات هنجاری شده است چشم پوشید. نکته مهم این بود که خود جامعه مذهبی و سوگوار محرم آن را مستحق برخورد نمی داند و عزاداری حسینی ‌واکنشی نداشتند.
دوم اینکه باید این رخداد را فهمید. به گمان من در دوقطبی شدید مذهبی و ضدمذهبی و دین ورزی و ضدیت با آن، "نسل زد" راهی پیدا می کند که سبک زندگی انتخابی و متفاوتش با سنت های مذهبی در تضاد و تقابل قرار نگیرد. روند شکاف عرف و قانون به سرعت در حال تعمیق و تشدید شدن است و با واکنش های پلیسی و قضایی نمی توان جلوی آن را گرفت. باید مرجعیت علم و تشخیص های علمی را پذیرفت.
پرسش این است که اگر اینها احضار شدنی باشند چرا در طول همه دهه‌ها و سده‌های گذشته، حضور بسیاری از افراد هنجارشکن نه تنها احضار که حتی ممنوع یا مذمت هم نشده و بلکه غالباً مورد تکریم هم قرار گرفته‌اند؟ آیا اگر کمپینی راه بیفتد و مطالبه ممنوعیت شرکت در عزاداری محرم یا برخورد با جوانانی که با خالکوبی و ظاهری نامتعارف در دسته ها حاضر می شوند و بعضا پرونده دارند را بنماید، پذیرفته خواهد شد؟ درحالیکه می دانیم بسیاری از روحانیون بارها حضور این افراد را توجیه مذهبی و حمایت کرده اند( ادامه مقاله در پست بعدی👇)
گروه های خودسر و طراحی خشونت!

#عمادالدین_باقی
✍️ آنها که درباره معمای خوارج، پرسش دارند خبر زیر را مطالعه کنند. به قول مرحوم مطهری، خوارج از بین رفته اند اما روح خارجیگری زنده است. خبر زیر اگر دقیق و صحیح باشد، به معنای اقدامات عملی و ارهابی مجرمانه در پوشش حمایت از دین و نظام است. شگفت اینکه با احساس امنیت کامل عمل کرده و تصمیم خود را کتبا به نماینده رهبری هم اعلام می کنند. در گفتمان این گروه، دیگر آزادی عقیده و بیان، تساوی در برابر قانون، حقوق شهر‌وندی، کرامت انسان، امنیت، قانون اساسی، قانون آیین دادرسی و بطور کلی قانون و کل حقوق بشر بی معناست.
ممکن است این افراد از سر اعتقاد نادرست و دلسوزی برای اسلام و نظام مورد علاقه شان دست به چنین عملی زده باشند اما چرا همانطور که درباره سوگواری چند دختر کم سن و سال کرجی در عاشورا، احساس خطر و برنامه ریزی شده بودن دارند درباره این اقدامات،(به ویژه در آستانه تشکیل دولت جدید) شک نمی کنند و احتمال شیطنت نمی دهند؟
اگر دستگاه‌های قضایی و امنیتی با این افراد برخورد قاطع نکنند، دیگر مجاز نیستند به گروه های مقابل آنان تعرضی داشته باشند.
این قبیل قانون شکنی ها جامعه را وارد چرخه بی پایان خشونت می کند که بازنده اش از هم اکنون پیداست. دین و روحانیت با داشتن چنین افرادی دیگر نیازی به دشمن ندارد.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com

خبر:
سوگند طلاب برای اعلان جنگ با کفار و تادیب ۲دسته منحرف در جامعه ایران
سیده معصومه آل مهدی : « شب گذشته پس از مراسم شام غریبان در حوزه علمیه جامع  رشت،‌ گروهی از طلاب که خود را «پیروان راستین سیدعلی» نامیده‌اند، در یک سخنرانی ۲ سوگند جلاله خوردند:
۱-سوگند می‌خوریم از این پس هر کس و ناکس و کافری در خیابان و اماکن عمومی و وسایل نقلیه، به‌هر بهانه‌ای، از حضرت آقا، نظام ج.ا و امام (ره) بدگویی کند، همانجا با غیرت انقلابی کفاره گناهش را کف دستش بگذاریم.
۲-سوگند می‌خوریم هر کسی که روزگاری در هر مقامی در بسیج، سپاه و  سلسله مراتب حوزوی در خدمت نظام مقدس ج.ا بوده و الان به‌آرمان‌های امام و حضرت آقا پشت کرده و بر طبل تفرقه می‌کوبد و با این بیان کفر آلود که «عمر نظام به‌سر آمده»،‌ آب در آسیاب کثیف براندازان می‌ریزد، برخورد قاطع‌، انقلابی و در خور کنیم که یا از راه انحراف برگردد،‌ یا سزای اعمالش را ببیند.
در پایان، حجت الاسلام پورهادی شعبانی، این سوگندها را با امضا و اثر انگشت ۳۶ طلبه  به نماینده ولی فقیه در استان تحویل داد.»
https://t.me/c/1092725532/35741
💢درباره حکم اعدام شریفه محمدی

#عمادالدین_باقی
✍️من از جزئیات پرونده "شریفه محمدی" خبری جز آنچه رسما اعلام شده ندارم و بطور کلی بخاطر اصل حقوق بشری و شرعی احتیاط در دِماء، که از قواعد مهم حقوق کیفری است، نسبت به احکام اعدام با تردید و احتیاط می نگرم.در این مورد بدون دخالت دادن دیدگاه خودم در نفی اعدام، پرسش ها و نکاتی دارم:
۱- آیا صرف عضویت در کومله(چنانکه اعلام شده) دلیل حکم اعدام است؟
۲- صرف عضویت در یک گروه تروریستی بدون مباشرت در قتل از نظرفقهی مجازاتش اعدام نیست. دو اصل تفسیر مضیق قانون و تفسیر به نفع متهم در مورد ماده ۲۸۷ ق.م.ا، و واو استیناف گرفتن در عبارت آن(به قرینه ماده ۲۸۸) نیز اقتضا می کند "استفاده عضو گروه از سلاح" شرط باشد.
۳- چرا برخی قضات با ‌وجود امکان حبس برای برخی جرائم، در صدور حکم اعدام، گشاده دستی می کنند؟
۴- امام علی(ع) درنامه۱۴ نهج البلاغه می گوید: 《اگر زنان مشرک در حال جنگ و محاربه دستگیر شدند آزارشان نرسانید هرچند عزت و شرافت شما را نادیده بگیرند و آبرویتان را ببرند و امامتان و بزرگان تان را دشنام دهند همانطور که ما در زمان رسول خدا(ص) مأمور بودیم که کاری به زنان اگرچه مشرک بودند نداشته باشیم》.
این نکات نشان می دهند نه تنها درباره سلب حیات هر انسانی باید حساسیت داشت بلکه در خصوص زنان باید حساس تر بود و این تکلیف، بیش از همه بر عهده دستگاه‌های قضایی و امنیتی است.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ رئیس جمهور ۲۵ درصدی؟!!

#عمادالدین_باقی
✍️گویا عده ای دغدغه‌شان این نیست که سخن درست بگویند، بیشتر این است که سخنی بگویند تا مورد توجه قرار گیرند ولو نادرست باشد و البته شاید هم ناشی از بی‌دقتی باشد.
از امروز صبح دیده ام چند نفر تعبیر رئیس جمهور ۲۵ درصدی را به کار برده‌اند. شاید به خاطر رنجشی که مانند خود ما در دل دارند، بعضی مواضع را اتخاذ می‌کنند تا دلشان خنک شود.
اینکه پزشکیان را نماینده ۲۵ درصد بدانند اولاً نشانه بی‌اطلاعی از الفبای حقوق است. از لحاظ حقوقی نادرست است زیرا بجز مباحث نظری مربوط به این موضوع از نظر عملی در همه جای دنیا از جمله برخی کشورهای اروپایی که بعضا نرخ مشارکت زیر ۵۰ درصد دارند، هرکسی که انتخاب می‌شود رئیس جمهور همه است نه آن ۲۵ درصد از ۵۰ درصدی که او را انتخاب کرده‌اند.
دوم اینکه اسیر مغالطه ۴۰- ۶۰ و ۵۰-۵۰ شده اند که مبتنی بر فرض نادرست مشارکت ۱۰۰ درصدی است و بیشتر در کارزارهای سیاسی تبلیغاتی به خصوص از سوی رسانه‌های برون مرزی مصرف دارد.
همان نُرم جهانی ۷۵ تا ۸۰ درصد را هم اگر لحاظ کنید عدم مشارکت ۲۵ درصد مردم(روش سلبی) بعلاوه ۲۵درصدی که با مشارکت شان (روش ایجابی) به سیاست‌ها و روش‌های حکمرانی کنونی "نه" گفته‌اند  اهمیت کمی ندارد.

پیشتر هم در یادداشت زیر درباره این مغالطه  توضیح داده ام.  
https://t.me/emadbaghi/2095
نغز ترین جمله در اعتراضات مهسا

#عمادالدین_باقی

✍️ از بودا و زرتشت و کنفوسیوس، ارسطو و افلاطون و سقراط و مسیح(ع) و محمد(ص) و علی(ع) تا نیچه و مارکس و... جملات قصاری مانده که هرکدام مانند "بحر را در کوزه ریختن" است اما در جریان جنبش مهسا جمله ای ساده که برآمده از ذهن هیچ فیلسوف و متفکر بزرگی نیست و نمی دانم تراویده ذهن‌ و زبان کیست؟ دست به دست می شد که دور نیست از یک آدم خیلی معمولی باشد چون بسیار ساده است اما یک دنیا سخن دارد.
این جمله ساده برای من، زیباترین و نغزترین جمله آن ایام بود: «در حسرت یک زندگی معمولی». این عبارت نشان می دهد چگونه بسیاری از مردم را از عادی ترین نیازهای زندگی محروم‌کرده اند. داشتن سرپناه، شغل، درآمدی برای یک زندگی عادی و آبرومندانه، امنیت، امید به آینده، آموزش و تحصیل، اوقات فراغت، سفر و...
سالیانی است شرایطی به وجود آورده اند که بسیاری از مردم در حسرت چیزی هستند که در هر جامعه نرمالی وجود دارد و بطور عادی باید وجود داشته باشد.
جمله ساده دکتر پزشکیان در خلال فعالیت های انتخاباتی اش که گفت: "مردم از ما چیزی نمی خواهند جز یک زندگی معمولی" مرا دوباره به یاد این سخن نغز و پرمعنا انداخت. ایمان دارم با کسانی که مدافع روسری اجباری، مخالف ر‌واداری با دگراندیشان، نماد خشک مغزی و ماجراجویی و رجزخوانی برای دنیا هستند به این زندگی معمولی نخواهیم رسید.

کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
emadbaghi.com
⭕️بازی های گمراه کننده حکومت و مخالفانش با اعداد

#عمادالدین_باقی

✍️عده ای رای دادن مردم را در هر انتخاباتی رای به نظام  معنا کرده و مصادره می کنند در حالی که بسیاری از افراد با تفکر و استدلال کاملا متفاوتی رای می دهند و اساسا رای شان به یک نامزد در برابر نامزد مدافع وضع موجود، یک رای اعتراضی و یا بخاطر مصالح ایران است. همین جمله "رای شما رای به نظام است" یکی ازدلایل فراری دادن برخی از مردم از صندوق رای شده است.
و چقدر شباهت وجود دارد میان بخشی از اپوزیسیون با این افراد در جمهوری اسلامی، زیرا آنها نیز هر "رای ندادن"ی را مصادره به مطلوب کرده و رای به خود قلمداد می کنند در حالی که در پیرامون خود افراد زیادی از تحریم کنندگان را می بینیم که به همان اندازه که با جمهوری اسلامی مخالفند با این اپوزیسیون (به ویژه با رسانه ها و موسسات مواجب بگیر اسراییل و سعودی) هم مخالفند.
این دست از مخالفان حکومت، در درصد گیری نیز رویایی عمل می کنند و وقتی که در پی اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری جمعه۸ تیر حکومت اعلام می نماید ۴۰ درصد مشارکت کرده اند آنها نتیجه می گیرند که ۶۰ درصد مردم با رای ندادن خود اعلام کرده اند انتخابات و نظام را قبول ندارند و موافق ما هستند.
اینان در حالی که یکسره می گفتند حکومت امارسازی می کند و اگر ۴۰درصد هم مشارکت کنند حکومت آن را ۵۰ و ۶۰ در صد اعلام می نماید، توضیح نمی دهند که چرا حکومت با وجود آبروریزی نرخ پایین مشارکت اما اعلام می کند در تهران فقط ۸درصد در دوره دوم انتخابات مجلس یا ۳۹ درصد در دور اول انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده اند؟ آیا این واقعیت در تضاد با آن ادعاهای مخالفان نیست؟
افزون بر این، چرا ۶۰ درصد دیگر را به سبد خودشان می ریزند؟ از آن تلویزیون های فارسی زبان برون‌ مرزی که ماموریت ویران کردن ایران را دارند انتظاری جز این نیست اما در چندین نوشتار از افرادی که انتظار این مغالطه ها از آنان نمی رود نیز چنین محاسباتی دیده شد. این ادعا مبتنی بر یک فرض باطل است و آن اینکه ۱۰۰ درصد مردم در رای گیری شرکت می کنند و با کسر ۴۰درصد، ۶۰ درصد دیگر جزو مخالفان شمرده می شوند در حالی که در تاریخ کشورهای دموکراتیک هم نرخ مشارکت صددرصدی وجود ندارد. نُرم مشارکت ۵۰-۷۵ است و در حدود ۲۰ تا۲۵ درصدمردم در دنیا در انتخابات شرکت نمی کنند و نسبت به موضوع بی تفاوت هستند و یا عذرهای دیگری دارند و رفتار آنها هیچ معنای سیاسی ندارد.
در برخی از کشورهای اروپایی هم نرخ مشارکت در انتخایات ۳۸ تا۴۵ درصد بوده ولی آیا دیده اید که آن را از آمار جمعیت کسر کرده و بقیه را برانداز قلمداد کنند؟
بنابراین اگر گفته شود ۴۰ درصد جمعیت مشارکت کرده و ۳۰ - یا حداکثر۴۰- درصد دیگر ( اعم از ناامید و اصلاح طلب رادیکال تا برانداز) مخالف مشارکت بوده اند منطقی تر است.
تا جمهوری اسلامی و مخالفانش دست از این خود فریبی ها و عوامفریبی ها و مصادره به مطلوب ها برندارند و مردم‌ گوش خود را به رسانه های آنها نبندند یا با آنها نقادانه برخورد نکنند، ایران نمی تواند راه اعتدال، آسیب شناسی و توسعه را بپیماید.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ صداهایی که باید شنید
(درباره اعتصاب فرزانه قره حسنلو)

#عمادالدین_باقی
روزنامه سازندگی،ش۱۷۱۸ پنج شنبه۲۴خرداد۱۴۰۳ص۱و۸

✍️در خبرها آمده است که خانم فرزانه قره حسنلو در اعتراض به کاستی‌هایی در رسیدگی به امور درمانی اش دست به اعتصاب غذا زده است. من از جزئیات رسیدگی یا عدم رسیدگی به بیماری ایشان اطلاعی ندارم و سخنم فراتر از موضوع و درباره اصل زندان اوست. دکتر حمید قره حسنلو ساکن کرج ولی خودش محکوم به ۱۵ سال حبس در یزد و همسرش محکوم به ۵ سال حبس در زندان وکیل آباد مشهد است.
جناب آقای اژه ای ریاست محترم قوه قضاییه در بدو تصدی قوه گفتید می خواهید صداهای دیگر را بشنوید و دیدارهایی ترتیب دادید و دفترتان تماس ها گرفتند و نظرات مکتوب را مطالبه کردند. برخی بدگمان بودند و برخی خوش بین و البته زمان بهترین داور است. امروز قطعه ای از زمان است. به عنوان مشاورحقوقی وکلا و خانواده که بر جزئیات پرونده دکتر حمید قره حسنلو و همسرش فرزانه قره حسنلو اشراف دارد و صرفا و صرفا نگاه حقوقی دارد باور دارم اگر خودتان شخصا پرونده را با نگاهی بیطرفانه بخوانید و نه فقط گزارش ضابطین که دفاعیات متهمان و وکلا را هم ملاحظه کنید تردید نخواهید کرد که این حکم مصداق ماده ۴۷۷ است.
شهادت نامه بیش از ششصد پزشک داخل کشور در نامه ای سرگشاده به رئیس قوه قضاییه که دارای نکات درخور توجهی بود نیز ابدا مورد توجه و اعتنا  قرار نگرفت و این برخلاف وعده های نخستین بود.
ولی حتی اگر هم سخن نگارنده را نادرست بدانید و بر رای صادره اصرار باشد باز هم این دو مشمول چند عفو صادره می توانستند باشند اما دریغ شد. پدر و مادری که فرزندان نوجوان و جوان دارند هر دو در زندان انهم در دو نقطه دور دست کشور در تبعید، تحمل زندان می کنند که رنجی مضاعف است. اینان افرادی محجوب اند و صدای شان به جایی نرسیده تا اینکه مجبور به اعتصاب شده اند. هر صدایی را باید زودتر بشنویم که فردا دیر است. 《شنیدن صداها》را از حالت شخصی و پیام ها و ارتباط های روزهای نخست درآورید و نهادی فعال را در قوه بنا کنید که به راستی تظلم ها را بشنود و منتقل کند تا این نهاد، باقیات الصاحات تان شود. تبدیل شدن این تدبیر به نهاد و مرجع رسیدگی مداوم، راهی برای ایجاد اعتماد و کمکی است به دستگاه قضا و خود قضات برای تحقق هدف عدالت.
صدای چکاچک های انتخاباتی مانع شنیدن صداها و تاخیر در آن نشود.

📡 کانال گفتارهای باقی
https://t.center/emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
⭕️ فرهنگ نقد، پذیرش تنوع و تقسیم کار به جای تخریبگری

#عمادالدین_باقی

سرمقاله روزنامه سازندگی شماره ۱۷۱۴ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳. روزنامه تیتر شباهت برنداران و خالص سازان را انتخاب کرده است.
این مقاله پس یافته یادداشت کوتاه قبلی در همین صفحه است
.
در پی سقوط بالگرد آقای رئیسی و همراهان و پیش آمدن انتخابات زودرس ریاست جمهوری، عده‌ای از منتقدین و ناراضیان از وضع موجود و تشدید وخامت شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در سه سال اخیر، به امید ایجاد تغییرات مثبت، دست به یک حرکت مدنی زدند. این افراد بیانیه ای باعنوان راهگشایی را با امضای ۱۵۱ تن منتشر و همزمان از حکومت و مردم درخواست هایی را مطرح کردند. در این بیانیه بحثی از دعوت به مشارکت در انتخابات مطرح نبود و چنین درخواستی تا قبل از معرفی نامزدهای انتخاباتی منطقی هم نبود اما از حکومت می‌خواست وضعیت خطیر و پرخطری که پدید امده را درک‌ کند و راه بهبود را بگشاید. در کنار استقبالی که از سوی گروه‌هایی از جامعه نسبت به این حرکت صورت گرفت، حملات و انتقاداتی هم مشاهده شد.
حملات و اتهام زنی ها از سوی فعالان و رسانه های فارسی زبانی که از کمک های مالی دولت های دشمن ایران ارتزاق می کنند و یا در جای امن و گرم در انسوی مرزها نشسته‌اند دور از انتظار نبوده و نیست اما از تعدادی از کنشگران انتظار نمی رفت که بدون توجه به شخصیت و سابقه بسیاری از این افراد که هیچگاه نه در قدرت بوده و نه تمایل و نیازی به ان داشته اند آنان را متهم به تشنه قدرت بودن کنند و به کسانی که تلاش می کنند برخی گزینه های مطرح نتوانند بر مسند قوه مجریه بنشینند تا راه دولت کنونی را ادامه دهند تهمت ائتلاف با همان گزینه ها را بزنند. 
نگارنده نیز تا این لحظه هیچ نظری دال بر مشارکت یا عدم مشارکت در انتخاباتی که هنوز نامزدهایش قطعی نیست، ندارد و کنشگری حقوق بشری او هم ایجاب می کند که درباره مصادیق ورود نکرده و عمدتا درباره ویژگی های انتخابات مطلوب سخن بگوید، اما بی تفاوتی نسبت به هتک نویسندگان بیانیه، نوعی تنزه طلبی و غیر اخلاقی بود. 
از بعضی چهره های زندان رفته و صاحب تفکر و آثار فاخر و نقادی های کارشناسانه در این لیست و همچنین از افرادی که تمام شرایط برای اقامت در کشورهای پیشرفته و کرسی استادی در دانشگاه و درآمد مکفی را داشته اند اما بودن در ایران و در کنار مردم و حتی زندان را ترجیح داده اند می گذرم اما محمد ترکمان، مهدی غنی، دکتر مقصود فراستخواه، محمد مهدی مجاهدی و...، اشخاص مستقل، آزاده و فکوری هستند که به سادگی نمی توان از کنارشان گذشت. هتک آنان در بعضی فرسته ها صرفا بخاطر دیدگاه و روشی متفاوت، نشان می دهد مخالفان، چقدر ناخواسته شبیه جریان خالص سازی در حکومت شده اند.
خود مرکز بینی، خود حق پنداری و خود را محور عالم و آدم و شاقول حق و باطل دیدن، اجازه نمی‌دهد که احتمال بدهیم شاید نظر ما به یک احتمال ضعیف، نادرست باشد و شاید نکته و نظر درستی هم در سخن مخالف مان وجود داشته باشد. با این دیدگاه همیشه خود را از شنیدن نقدهای مفید محروم می‌کنیم و نتیجه نهاییش می‌شود همین مصائبی که دهه‌ها و سده‌هاست بر ما می‌گذرد. تا فرهنگ نقد را درونی نکنیم و از نقد و شنیدن نظر مخالف لذت نبریم به پیشرفت و سعادت نمی‌رسیم.
اشکالی ندارد که ما مخالف ۱۵۱ امضا کننده بیانیه باشیم اما بهتر است به جای هتاکی و اتهام زنی، نقد محتوایی و علمی کنیم. ما باید تنوع_را_به_رسمیت_بشناسیم. من با همین منطق سال‌هاست با حجاب اجباری و یکدست سازی و خلوص گرایی سیاسی و حذف، مخالفت کرده ام.
حتی اگر بخواهیم در یک محدوده تنگتر و کاملاً سیاسی هم ارزیابی کنیم می‌شود نگاه متفاوتی داشت. اگر تنوع و تکثرپذیری را به رسمیت نمی‌شناسیم و به لوازم آن پایبند نیستیم لااقل تقسیم کار را به رسمیت بشناسیم.
هرچند شرایط ما و مسائل ایران و فلسطین قابل مقایسه نیست و اینجا هم ابدا قصد تشبیه وجود ندارد و فقط یک جنبه از تجربه‌ گران از مبارزات طولانی و غمبار فلسطینی‌ها برای به دست آوردن خانه و کاشانه‌شان، برای ما هم می‌تواند ارزشمند باشد را یاداور می شوم، تجربه‌ای که حتی در جوامع دموکراتیک هم قابل ملاحظه است.
پس از چند دهه مبارزات آزادی بخش و مسلحانه و کشته و زندان، سرانجام چریکی مثل یاسر عرفات به این نتیجه رسید که ناکامی‌های پی در پی نشان می‌دهد این راه فرجامی ندارد و نسل بعدی آنها در سرزمین‌های دیگری به دنیا می‌آیند و بزرگ می‌شوند و دیگر فلسطینی نیستند و با ادامه این وضعیت اساسا ملتی به نام فلسطین باقی نخواهد ماند که بخواهد برای بازگشت به خانه و کاشانه‌اش جانفشانی کند. او راه صلح و پذیرش راه حل دو کشوری را در پیش گرفت. شبیه همین جریان هم در درون اسرائیل به وجود آمد اما صهیونیست‌های تندرو و نژادپرست، حتی اسحاق رابین را که نخست وزیرشان بود به خاطر پذیرفتن راه حل دو کشوری ترور کردند( ادامه در صفحه بعد👈)
Ещё