واژه ی همدلی تداعی کننده کدام مفهوم در ذهنتان است ؟ مثلا فلانی فوت می کند من در مراسمش شرکت می کنم تا با خانواده اش همدلی کنم ؟ فلانی از غصه اش با من حرف می زند و من به علامت تاسف سرم را تکان می دهم ؟
سالهاست که معنای همدلی در ذهنم نه ترحم است و نه تظاهر . همدلی از آن مفاهیم عالی و ژرفی است که اگر نبود سر از شعر
#مولانا در نمی آورد .
"همدلی از همزبانی بهتر است"
همدلی یعنی ایجاد سینرژی قلبی . یعنی من می خواهم با دلم بفهمم تو دقیقا چه اتفاقی را تجربه کردی ! با مردم با سر تکان دادن و نشنیدن و حضور نمادین نمی شود همدلی کرد.
این حتی درباره مشتریان ما در بانک هم صادق است . شخص کارتش را گم کرده یا دزد به کیفش زده !
در شعبه : مضطرب است نمی داند دزد بی رحم تا کجای حسابش پیش رفته ... من با خونسردی : سیستم قطعه زنگ بزن 1554 برات مسدود کنن
اعتراض مشتری : خانم آقا حداقل من رو درک کن من مالباخته ام .
- عزیزم سیستم قطعه من شمارو درک کردم اما تا همین حد نه بیشتر !!!!
خیلی وقتها همدلی با ترحم اشتباه می شود .
#دانیل_ه_پینک در
#ذهن_کامل_نو می نویسد :
" همدلی دلسوزی نیست- یعنی احساس غمخواری برای دیگری نیست. احساس کردن “همراهِ” دیگری است، حسِ این است که اگر آن فرد بودید چه احساسی داشتید- همدلی اقدامی حیرتآور و دلیرانه در دنیای خیال، و واقعیتِ مجازیِ غایی است. صعود در ذهنِ دیگری، به منظور آن است که از منظر او جهان را تجربه کنید. "
وای من عاشق آن قسمت دلیرانه اش هستم . خیلی شجاعت می خواهد جای کسی که حال خوب ندارد خودمان را بگذاریم و با قلب و ذهنمان سینرژی ایجاد کنیم !
دلمان برای او نسوزد , دلمان بجای او بتپد !
@eghlimap