⭕️✅ @drshhs فلسفه را گِل آلود نکنیم؛...
#دکتر_سید_حسین_حسینی قسمت آخر
9 – نقد
📍در خصوص نقد علوم مدرن و ضرورت تخصص در این علوم، این نکته درست است که چنین توانایی ارزشمندی به آسانی بدست نمیآید و این که ما هنوز به مرحلۀ تولید علم تازه نرسیدیم، اشاره¬ای کاملاً بجاست؛
🔻 اما از یاد نبریم که یکی از راههای دست یافتن به تولیدات جدید در علوم انسانی، نقد علوم انسانی مدرن است؛ نقدی مِتدیک، علمی، و همچنین فراگیر؛ از نقد متون علمی تا نقد مقالات و کتب و نقد نظریه¬های علمی و نقد رویکردها و مکاتب علمی و نقد پارادایم¬ها.
🔻 تا مسألۀ نقد در محیطهای حوزوی و دانشگاهی تبدیل به یک نهضت همگانی علمی نشود، نمیتوان امیدی به تحول علوم انسانی و ظهور علم دینی و علوم انسانی اسلامی داشت.
🔻نقد علمی به معنای تحلیل روشمند امتیازات و کاستیهای علوم انسانی مدرن است. چنین نقدی در ضلع دوم خود، امکان تحلیل و ارزیابی نقاط اشتراک و تمایز علوم را به ما خواهد داد و بدون این دو ضلع لازم، نمیتوان از بَنای علوم انسانی نوینی سخن گفت.
🔻مهمترین چالشی که امروز در فضای جامعۀ علمی¬مان از آن رنج میبریم، عدم عمومیّت و کم اهمیت تلقّی کردن نقد علوم مدرن؛ همراه با نگاه ثانوی و فرعی جلوه دادن مسالۀ نقد و سپس، جایگزین نمودن نقدهای عمومی و عامیانه بجای نقدهای روشمند علمی است.
🔻ریشۀ نگاه نخست در وابستگی ذهنی به دستاوردهای علوم معاصر است که به نوعی تحجّرگرایی مدرن یا همان جاهلیت قرن بیستمی تبدیل شده و مشکل دوم، به در اختیار نداشتن مدل و الگوهای علمی نقد بازمیگردد.
🔻 مسألۀ نقد و الگوی نقد علمی را باید جدّی گرفت و به قلمروهایی مانند فلسفۀ نقد، مولفه¬های نقد علمی، و مطالعات نقد پژوهی در قلمرو علوم انسانی بهاء داد.
🔻با تعریفی که از مفهوم نقد علمی در جای خود تبیین کرده¬ام، نقد را امری عارضی و درجۀ دوم ندانسته و چنانچه نقد علمی، شرایط لازم را دارا باشد، خود، معرفت و دانشی جدید است و از این رو، نقد علوم را علمی تازه میتوان قلمداد کرد نه امری طُفیلی؛ آنچنانکه غالباً چنین می¬اندیشند.
10 – دوپَهلو
📍نظر فیلسوف به آینده است و از این جهت دوست دارد به گونه¬ای سخن گوید که همواره نامش نه تنها برای امروز که در دورانهای پسینی نیز محبوب و ماندگار باشد. این حُبّ نفسِ طبیعی او را وا میدارد که به فلسفۀ دوپَهلویی بپیوندد و شاید به همین دلیل است که جمع زیادی از فلاسفۀ پیرو و پیشرو، به مکتب فیلسوفان دوپَهلو متعلّق¬اند!.
🔻گرچه کار فلسفه، تفکر و تمرین عقلانیت است، اما اندیشه¬پروری و طی کردن راههای تفکر، همواره با رفت و برگشتهای فکری و نظری و چون و چرا و شکّ و تردید همراه هست؛ و اینگونه فعالیتها را باید لازمۀ فلسفیدن دانست؛
🔻 اما اگر نهایتاً فلسفۀ و فیلسوف ما، راهی روشن، پیش روی پرسشها و مسایل علمی نگذارد و در موضوعات، اصل وضوح را نشناسد، مسیری نگشوده و راهی باز نکرده، بلکه صرفاً بر ابهامات پیشینی افزوده است.
🔻یاد بگیریم در امر فلسفیدن، قدری امروزی بیاندیشیم ومانند فیلسوفان پویا و مُبدع، بجای دوپَهلو سخن گفتن به تکمیل و پایداری نظام فکری خود مبادرت ورزیم.
11- اقتضاء
📍پرسش آخر: آیا در فضای امروز جامعۀ علمی میتوان به هر قیمتی، به ایجاد یأس و حتی امید اجتماعی دست زد؟
🔻محل طرح بحثهایی اینچنین در خصوص نشدنی بودن علم دینی، محیطهای علمی است و البته بسیار ضروری هم هست. اما وقتی سخنی را (که همراه با اقتضائات علمی خاص خودش است)، به محیطهای غیر علمی سوق میدهیم و با صدور احکام کلّی و بدون مبنا، حُکم به "میشود" و "نمیشود" میکنیم، این امر نوعی دست¬یازی به جوّ عمومی است که در نهایت (چه آگاهانه یا ناآگاهانه)، به یأس یا امید اجتماعی در جامعه منتهی میشود.
🔻ارسطو میگفت: "به مرد حکیم فرمان نباید داد"، که سخنی حکیمانه است؛ اما آیا از مرد حکیم، پرسش هم نمیتوان کرد؟!
🔻پرسش این است؛ آیا اخلاقاً مُجاز به چنین اقداماتی هستیم یا بهتر آن است گفتگوهای پُراختلاف علمی در انکار و اثبات دیدگاهی را، به محیطهای آکادمیک با مخاطبان ویژۀ خود و خطاب به صاحبنظران آن حوزۀ علمی، بسپاریم؟
🔻از کسانی که مرزی بین اقتضائات کارهای علمی با کارهای سیاسی نمیگذارند، باید سؤال کرد؛ به عنوان مثال، اگر در ایام بازیهای تیم ملی فوتبال کشور، یکی از قهرمانان سابق شناخته شده تیم ملی در پاسخ به درخواست یکی از شبکه¬های تلویزیونی، نامه¬ای علنی بنگارد و عرضه بدارد که من، نه در برنامۀ شما حاضر میشوم و نه نماینده¬ای میفرستم چرا که تیم ملی ایران تا کنون موفق نبوده و زین پس هم پیروز نخواهد شد!.
🔻این کلام چه انعکاسی در جوّ عمومی دارد؟، آیا به یأس اجتماعی جامعه نمی¬انجامد؟ آیا بر امید جوانانی که با زحمت، در حال تلاش برای کسب افتخار هستند، می¬افزاید؟