🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂شخصی تعریف میکرد: چند وقت پیش از تهران سوار اتوبوس شدیم بریم اهواز. پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود.
اول جاده قم پیرزن به راننده گفت پسرم رسیدی بروجرد خبرم کن.
راننده هم گفت باشه.
رسیدیم قم، پیرزن پرسید نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت نه.
نزدیکی های اراک دوباره پرسید: نرسیدیم؟
راننده گفت: یه ساعت دیگه میرسیم.
نرسیده به بروجرد پیرزنه رو خواب برد
و راننده هم یادش رفت بروجرد بیدارش کنه.
تا اینکه رسیدیم نزدیکی خرم آباد و پیرزن از خواب بیدار شد.
گفت: نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت: رسیدیم خیلی هم ازش رد شدیم.
پیرزن خودشو زد به جیغ و داد و کولیبازی طوری که همه مسافران به ستوه اومدن.
راننده هم اولین دوربرگردون دور زد سمت بروجرد.
از بس پیرزن زبون به دهن نمیگرفت وُ دایم نِفرین میکرد مسافران هم هیچی نگفتن. خلاصه رسیدیم بروجرد!
اول بروجرد راننده دور زد و به پیرزنه گفت: ننه رسیدیم با احتیاط پیاده شو.
پیرزن گفت: برا چی پیاده بشم؟ کی گفته میخام اینجا پیاده بشم؟ من میخام برم اندیمشک.
دکتر تو تهران بهم گفته هر وقت رسیدی بروجرد قرصات رو بخور. حالا بیزحمت یه لیوان اَب بده قرصامو بخورم. …
─═हई @DrAzartash ईह═─
┄┄┅━❅✍❅━┅┄┄