شرح غزل ۴۸۰ حافظ شیرازی
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنیدردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنینقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنیحافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی
#دکتر_سمیه_شکری#شرح_غزلیات_حافظتلگرام
@dr_s_shokriو این
👇https://t.center/hafez_shokriکانال حافظ در castbox
https://castbox.fm/vc/5500246وب سایت من
www.dr-s-shokri.ir