دوزیست

#هیچکاک
Канал
Фильмы
Книги
Искусство и дизайн
Персидский
Логотип телеграм канала دوزیست
@dozistgahПродвигать
147
подписчиков
667
фото
150
видео
14
ссылок
جایی برای فیلم‌زی-کتاب‌زی ها Instagram.com/dozistgah
🔸ببینید😊

▪️بن‌بست با قانون. میانبر با شرعت

در فیلم "مرد عوضی" صحنه‌ای هست که بعد از تلاش‌های بسیار، بالستروی از همه‌جا نا امید، روبه‌روی مادرش می‌نشیند مادرش به او می‌گوید: دعا کردی؟ و بعد از اینکه مادر و پسر هردو دعا می‌کنند، سارق اصلی پیدا می‌شود.
#هیچکاک بعد از خلق یک بحران عمیق، با قاطعیت در نقطه‌ای می‌ایستد و می‌گوید راه‌حل اینجاست. اما #کافکا در وضعیت توصیف موقعیت باقی می‌ماند و یک جهان سیاه را که با قانون به بن‌بست رسیده، به تصویر می‌کشد.


#هفتمین_رویداد_فیلمکتاب_دوزیست
#قانون_علیه_انسان
👇
#فیلمکتاب‌زی

🔹حیرت‌زده‌های دنیای وهم‌آلود

🔶 #هیچکاک در #سرگیجه داستان کارآگاهی را روایت می کند که میان عناصر خیال و واقعیت در رفت و آمد است. او از واقعیت به خیال می رود. در خیال می ماند و به عشق می‌رسد و با از دست دادن این عشق، پریشان و بیمار می‌شود. با همه رنجی که می‌برد، از دنیای خیال دست نمی‌کشد. او یک موجود خیالی خلق می‌ کند و وهم را با واقعیت می‌آمیزد.

🔶 این نوسان بین خیال و واقعیت، تعلیقی عمیق در فیلم ایجاد می کند. اما این تنها یک تعلیق فرمی نیست. این تعلیق موضوع و بنیاد فیلم سرگیجه است و وجهی هستی شناسانه دارد. سرگیجه درباره سینماست و به همان اندازه از دیدن و خلق هنری و رنج‌های آن می‌گوید.

🔶 در میان آثار مکتوب، رمان #بوف_کور صادق هدایت شاید برجسته‌ترین اثری باشد که تعلیق بین واقعیت و خیال را این‌گونه تداعی می‌کند. هدایت در این اثر، داستان واگویه‌های خیالی و تکرار شونده مردی را روایت می‌کند که ماجراهایی رازآمیز و پر رنج و درد را با دو زن باز‌گو می‌کند.
او در فضایی برزخی بین مرگ و زندگی در تعلیق است و به شکلی بیمارگون خودش را از میان افکار و اوهام به واقعیت پیوند می‌زند. او در هر آنچه اطرافش می‌بیند، چیزی ورای آن خلق می‌کند و در طول داستان مرز بین واقعیت و خیال، برای مخاطب نا‌معلوم می‌ماند. گویی داستان بوف کور بیش از هر چیزی داستانی درباره همین وهم و رویا و تعلیق واقعیت است.

🔶 داستان سرگیجه و بوف کور، هر دو درباره انسانهای حیرت‌زده در دنیای وهم‌آلودند. وهمی که خودشان با دستهای خودشان خلق کردند و در آن طوری زندگی می‌کنند که گویی هیچ‌گاه خیال نبودند.


#دوزیستگاه
#فیلم‌زی
#کتاب‌زی
#یک_فیلم_یک_سوال

سینما چیست؟

🔶 بزرگترین تمنای هیچکاک در #سرگیجه شانی بازشناسانه دارد، و آن هم بازشناسی خود سینماست. مخلوقی که سالها از تولدش می‌گذشت با قصه پرجذبه استاد بزرگ، یک بار دیگر تعریف شد. هیچکاک در ۱۹۵۸ تنها یک فیلم نساخت، سینما را ساخت.

🔶 فیلم با یک تعلیق شروع می‌شود. اما نه تعلیق روایی بلکه یک تعلیق فیزیکی و عینی. کاراگاهی در جست‌وخیز دستگیری متهم، ناگهان از پشت‌بام برجی بلند می‌لغزد و در حالیکه دستش را به لبه شیروانی گرفته،معلق می‌ماند. وضعیت معلق بودن، برای بیننده تا انتهای فیلم ادامه دارد. وضعیتی میان بالا و پایین، میان دست‌نیافتنی و دست یافتنی، میان "مادلین" و "جودی" و میان رویا و واقعیت.

🔶 نسبت #هیچکاک و سینمای دوست داشتنی‌اش همین ناسکون بودن است. قطعیت نداشتن و بی‌قرار بودن. سینما برای او به مثابه زنی با موهای بلوند است که او همیشه در پی‌اش بوده. زنی که هیچگاه به وصالش نرسیده چون از جنس واقعیت نبوده. این تعریف در صحنه معروف فیلم به اوج معنا می‌رسد. آنجا که اسکاتی، جودی را وادار می‌کند تا کاملا به هیبت زن رویایی‌اش دربیاید. لباس‌هایش، رنگ و آرایش‌موهایش را آنقدر تغییر می‌دهد تا دوباره "مادلین" رویایی را ببیند. او تماما درگیرودار تبدیل واقعیات زندگی به رویاهای خود است. دقیقا همان کاری که پرده نقره‌ای سینما در قبال واقعیات انجام می‌دهد.
نسبت ما هم در وادی تعریف هیچکاک از سینما ، مثل وضعیت "اسکاتی"، بر لبه شیروانی است. همانقدر نامطمئن و ترسان از سقوط بر زمین واقعیات. همانقدر متمسک به شیروانی لغزان رویاها. یک تعلیق دوست‌داشتنی.

#دوزیستگاه
#فیلم‌زی
#یک_فیلم_یک_سوال

#هیچکاک توانست نقش زن را از ابتذال جنسیت برهاند؟

🔶️#فروید می‌گفت: "امور احمقانه همیشه در سینما به وقوع می‌پیوندند!" مشهور است که رابطه خوبی با سینما نداشت. از آن‌سو اما سینما شیفته و واله فروید و عقایدش بود. خصوصا درمورد بازنمایی زنان، استودیوهای هالیوود غالبا بر مبنای نگاه جنسیت‌زده فروید فیلم می‌ساختند و مورد استقبال هم واقع می‌شدند. کاراکتر زنان در سینمای دهه ۵۰ #هالیوود عمدتا معطوف به نقش‌هایی بود که زن را بازیگر تکمیل کننده قوه محرک جنسی می‌دید. از موزیکال‌ها گرفته تا نقشهای کمدی، درام و حتی نو‌آر، زن بدون درنظر گرفتن زمینه میل جنسی، عملا کنش پیش‌راننده داستانی نمی‌توانست داشته‌باشد.

🔶️اما فیلم #روانی در زمان خود، به نوعی بدعت در بازنمایی نقش زنان به حساب آمد. شروع فیلم روانی از نگاه دوربین چشم‌چران هیچکاک آغاز می‌شود. از یک رابطه معمول عاشقانه که نگاه خیره مردانه را به تصویر می‌کشد. در صحنه بانک هم این نگاه خیره را از سوی دوست رییس بانک می‌بینیم. اما رفته‌رفته این نگاه کمرنگ می‌شود و نقش زن از دنیای میل به دنیای جنایت بدل می‌شود. هیچکاک به سبک فیلمسازان اروپایی، زن را از کلیشه‌های مرسوم جدا کرد و به دنیای واقعی‌تر و جدی‌تر خشونت دعوت کرد. با اینکه همچنان در مقام انفعال به او نقش داد اما توانست از یک ابژه جنسی به ابژه خشونت متمایلش کند.

🔶️این زمینه، هم در نقش مارین به عنوان مقتول اصلی داستان و هم در مادر نورمن بیتس قابل مشاهده است. در واقع هیچکاک با نقش‌ بخشیدن به زنان فراتر از سازوکار همیشگی لذت، به نحوی دنیای زیبای مردسالارانه هالیوود را به چالش کشید. دنیایی که در آن زنان در فرویدی‌ترین حالت ممکن، به دیده‌شدن محتاج بودند، در دنیای روانی هیچکاک زنان قربانی عقده‌ها و تمایلات سرکوب شده مردانه معرفی شدند.

🔶️صحنه قتل مارین در حمام، اوج این نگاه هیچکاک را به نمایش می‌گذارد. شخصیت مارین که تا نیمه فیلم نقش یک معشوق فداکار را بازی می‌کرد که به بهانه ساختن زندگی با نامزدش زیرکانه دزدی می‌کند، حالا زیر ضربات بی‌رحمانه چاقوی مردی زن‌نما کشته‌می‌شود. تنها سوژه‌ای که ممکن بود نگاه خیره مردانه معطوف به او باشد توسط یک قاتل نیمه‌مرد-نیمه‌زن ناگهان تمام می‌شود و ما می‌مانیم و چشمان حیرت زده مقتول که بر تصویر دریچه چاه حمام منطبق می‌شود. چاهی که خون مارین را می‌بلعد و ما را به دنیای جدیدی از بازنمایی واقعیت یک زن می‌کشاند.



#دوزیستگاه
#فیلم‌
#فروید
#فیلم_روانی
📖

🔶 "با اینکه #هیچکاک از تکنیکی استفاده می‌کند که کارکردش یکی شدن تماشاگر با قربانی است، اما خود قربانی چنان واکنش نشان می‌دهد که انگار دهشت‌های به تصویر کشیده‌شده او را نگران نمی‌کنند. چنان که انگار او نیز مشاهده‌گر بی‌تفاوت دهشت‌هاست.
.
.
مانی تا حد ممکن از قهرمان کافکایی، که توسط نظام بروکراتیک به شکلی ملموس بدل به مجرم می‌شود، فاصله دارد: گناهی که بر او تحمیل شده چنان با او بیگانه است که تا انتهای داستان هم جوهر وجود او راوتحت تاثیر قرار نمی‌دهد. صحنه اداره پلیس را به یاد آوریم: نمهای سوبژکتیو تکرارشونده‌ای از دستها و پاهای مانی که به نظر میرسد تشویش و شرم او را منعکس می‌کنند؛ سپس لکه جوهری را که پس از انگشت‌نگاری بر انگشت او باقی‌مانده میبینیم،که البته در نزد ما یادآور خون است.
بدین ترتیب تاثیر نامتعارف این صحنه همچنان این است که آن‌کسی که باید احساس گناه کند و شرمگین باشد مانی نیست. پس آن کس که میتوانست باشد؟ پاسخ در جریان فیلم نشان داده شده است، سوژه‌ای که مشتاقانهبار گناه را بر دوش میگیرد و در نتیجه همین عملگرفتار بیماری ذهنی می‌شود ، رز-همسر مانی- است. "

🔹از مقاله "مرد درست و زن عوضی"
نوشته رناته سالکل
منتشر شده در کتاب "لاکان-هیچکاک؛ آنچه می‌خواستید درباره لاکان بدانید ولی جرات پرسیدنش از هیچکاک را نداشتید."

#دوزیستگاه
#کتاب‌زی
#لاکان
#مرد_عوضی